شروع دروغ زدایی
دا لیکنه د ښاغلی ماه یار ایرانی ( Mahyar Irani ) د ایمیل ادرسه را رسیدلې ده ، ما د تصرف او لاسوهنی پرته خپره کړل ، هیله من یم چی د لوستلو حوصله یی د درنو لوستونکو سره وی . د یوه بل ټکی یادول هم اړین ګڼم هغه دا چی اته کاله وړاندی می په ایران کی د یوه ایرانی مورخ سره ملاقات وسو . او د هغه ملاقات پر بنسټ می یو لیکنه خپره کړل چی په همدې پاڼه کیی درانه لوستونکی لوستلای سی. د هغې لیکنی سر لیک دی (( د ایرانی مورخینو ناندریز دریځونه ))
په درنښت
باوری
بسم الله الرحمن الرحیم.
این گونه که می نماید، ملت ساده دلی اهل اعتماد، اسیر شده اند در تار عنکبوت هایی دروغ باف و خیال فروش که قصه های خود را سند متقن نامیده و حتی برای مروجین آن افسانه های دروغ، قباله و مدارک دانشگاهی و پروانه انتشار صادر می کنند، تریبون و رسانه جهانی فراهم می کنند و با زر و زور و تزویر، فرهنگ و هویت ملتی مسلمان را، بازیچه کودکانه خود ساخته اند یا دکانی برای لقمه ای حرام. نه فقط این؛ وقیحانی بی چشم و رو که وقتی دست شان رو می شود، نه تنها از عمل شنیع خود دست بر نمی دارند که شرمندگی را بپذیرند، بلکه با تکرار هر چه بیشتر و با صدای بلندتر دروغهای خود، می خواهند حقیقت را بترسانند یا صدای آن را غرق کنند در هیاهوی پوچ. هر یاوه ای را مطرح می کنند و هر احتمالی را ممکن می دانند الا حقیقت عیان را. آن قدر نفهمی نشان می دهند که تیری خشماگین و توام با الفاظ برخاسته از عصبانیت بر دیدگانشان نشیند تا بتوانند متهم کنند به بی نزاکتی و با برافراشتن آن، روکش خوش نقش پوسیده ای از تمدن و فرهنگ احترام آمیز بکشند بر روی ذات عفین مزدوری و پلاس آلت دست بودن خود در ترویج اکاذیب و اوهام، بردگان نام و نان که شرف و آبرو را فروخته اند به سوت و کف فریب خوردگان. شرم نمی کنند از به هم بافتن اراجیف و طلبکارند از حقیقت عریان؟
حدود ده سال گذشته از اعلام نیمه کاره بودن تخت جمشید. سازمان نظام مهندسی هم گواهی داده که بنای معروف تخت جمشید در نزدیکی شیراز، نه مخروبه و ویرانه، بلکه نیمه کاره و به حال خود رها شده است، هرگز بنای هیچ یک از ساختمان های آن به پایان نرسیده است که تختی شاهانه هم به آن وارد شده باشد که شاید هم روزی آتش گرفته باشد به هر دلیل. فیلم مستند تختگاه هیچکس هم ساخته و پرداخته شد و نسخه های بسیاری از آن، ارائه شد به بسیاری من جمله سازمان میراث فرهنگی و خیل عظیمی از آنان که مسند نشین بودند یا مدعی انسانیت و پیروی از حقیقت به آواز بلند عربده گون، اما یک دهه گذشت و از هیچ صنف و دسته و نهاد و سازمانی، مسئول و غیر مسئول، صدای تعجب هم بلند نشد.
کافی است از یکی از راهنمای گردشگران در محوطه تخت جمشید پرسیده شود که گفته می شود تخت جمشید نیمه کاره است. خواهند گفت ما طوطیانی هستیم موظف به تکرار یا نوار ضبط شده زنده. چنان حرف خواهند زد از کتابهایی بسیار قدیم تر از تصورات انسانی که گویی خود شاهد کتابت آنها بوده اند اما چقدر برایشان سنگین است زانو بزنند و با همان چشم شاهد نگارش دروغ، نقش و نگارهای ناقص و تکمیل نشده را ببینند. از معماری و مهندسی، با دهان های بسی گشاد حرف می زنند، تو گویی که تخم دو زرده گذاشته اند، اما چگونه است که نظر مهندسان را وقعی نمی نهند؟
نامه شماره 84/9032/110 مورخه 1384/10/12
«پیرو درخواست سازمان نظام مهندسی ساختمان جهت مطالعه ی میدانی محوطه ی تخت جمشید، در تاریخ 84/9/9 عازم شیراز و روز پنج شنبه 84/9/10 از محوطه ی تخت جمشید دیدار کردیم.
با توجه به وضع موجود این مجموعه و پس از بازدید کامل نتایج حاصله به شرح زیر اعلام می گردد: در تمامی محوطه کارهای ناتمام که بیش تر آن ها حجاری و نقوش تزیینی از محل های مهم مانند ورودی ها و راه پله ها را تشکیل می داد، به چشم می خورد. نمای اصلی سکوی غربی که نزدیک پلکان ورودی است، به صورت کامل تراش نخورده است. تعدادی از ته ستون ها و نقوش ورودی ها و درگاه ها به صورت مصالح خام و تراش نخورده باقی است. در دروازه ی ورودی سقف و تزیینات اجرا نشده و به نظر می رسد حجم سنگی که هنوز بر روی زمین قرار دارد، برای پوشش سقف در نظر گرفته شده بوده است. تصاویر تمامی موارد یاد شده به صورت یک سی دی به ضمیمه تقدیم می گردد». دکتر حمید بهبهانی، رییس سازمان نظام مهندسی ساختمان تهران
http://www.naria.ir/view/1.aspx?id=46
پس همان وقیح هم بسی با ارفاق و اغماض همراه است برای آنان که می بینند و می دانند ولی هنوز هم این بنای ناتمام و نیمه کاره رها شده را، رها نمی کنند و قبله تاریخ تمدن بشریت و نگین معماری جهان می نامند که لااقل اهانت به جامعه مهندسین و معماران است و ساحت عقل و اندیشه صاحبان دو چشم در کاسه سر؛ توهماتی که در مصرف کنندگان مواد افیونی توهم زا هم دیده نمی شود که از یک چهار دیواری نیمه کاره با چند زنبه خاک و تعدادی ابزار بنایی، ارتشی چند میلیونی فراهم آورده و از قاره ای به قاره ای دیگر بفرستند که نه در فیلمهای هالیوودی سابقه دارد، نه حتی در بازیهای کامپیوتری. پس حساب کار روسیاهانی که نان خورده اند از تزریق این دروغها به جامعه، چه می تواند باشد و چه کسی باور می کند مستشرقینی که زوایای حروف کتیبه ها را هم سنجیده اند و از تحلیل افکار در مخیله به خاک خفتگان نیز نگذشته اند، واقف به نیمه کارگی این بنا نبوده اند؟
نمی توان بهانه آورد. بابت حرکتی که نمی تواند متعلق به ملتی باشد که فیسبوک در آن مسدود است، غیر مسئولین، به نمایندگی از مردم، طبل معذرت خواهی می کوبند برای نامسلمانی برهنه به خواست خود و بازیکنی پا به توپ در آن سوی زمین که وا اسفا از پایمال شدن حقوق بشر و حقوق زنان؛ پس آیا چه باید کرد در برابر این همه سال اشاعه دروغ و تخریب فرهنگ و این همه سال سکوت در برابر تزریق دروغ به ذهن کودکان معصوم مدارس و امتناع از قبول حق؟ آیا با این دروغ گویی ها به دختران و مردان و زنان این سرزمین، حقوق بشر و حقوق زنان هموطنان مسلمان نقض نشده است؟ گردن کشی در برابر حقیقت تا به کی؟ این تجویز کدام نسخه از اسلام یا اخلاقیات و کرامات انسانی است؟
حال ببینیم ارزش گذاری بر این حقیقت مهم ملی را که تا چه حد در خور اعتناست؟ آیا این موضوع به اندازه تبلیغ پفک نمکی یا یک مسابقه ورزشی یا عکسهای فلان بازیگر برهنه اهمیت دارد یا وطن پرستی و حس حقیقت جویی، حراج شده به تکه ای نان خشک کپک زده؟
منبع:
http://www.naria.ir/view/1.aspx?id=46
http://purpirar.blogsky.com/unfinished_percepolice
لینکهای دانلود رایگان فیلم تختگاه هیچکس که نسخه آنلاین در یوتیوب نیز موجود است.
فارسی
http://naryna.4shared.com
انگلیسی
http://nobody-polis.4shared.com
خسته شدم از این همه سکوت.
اسلام و شمشیر [1]
بیشترین کوشش دشمنان اسلام در کار پیوند دادن اندیشهی اسلامی با کارآیی تیغهی شمشیر گذشته است. ابزار دست این دشمنان حیله گر و در موارد بیشتری دوستان سهلانگار و آسانگیر، توسل به آیه های «قتال» در قرآن عظیم است که عمدتا در سوره ی بقره دیده میشود.
اینک در گمان و بیان بسیاری از غیرمسلمانان و نیز مسلمانانی که داستانهای رسوخ اسلام بهجهان از مسیر شمشیرکشیهای سرباز مسلمان عرب را پذیرفته اند، اسلام دین خونریزی، مکافاتدهی، دست بری، گردن زنی، رجم و تخریب جاهلانهی فرهنگ ماقبل خویش شناخته میشود! در این میان، با حیرت بسیار، ناسیونالیسم عرب در القاء چنین باوری به جهان، از همه حریص تر است. آن ها که در حال حاضر از ظهور تزهای جدید تاریخی برای شرق میانه هراسان شده اند و مثلا بدون امپراتوری ساسانیان دیگر قادر به تکرار افسانههای فتوح قادسیه و جلولاء و نهاوند نیستند و شمشیر فرضیشان را از کار افتاده می بینند، علیه کتابهای تاملی در بنیان تاریخ ایران، در منطقه تبلیغ میکنند، چنانکه مراکز دانشگاهی باکو، پایتختآذربایجان، لحظهای از پریشانپراکنی دربارهی اینکتابها کوتاه نمیآیند. در راسکشورهای عرب، که ورود جدید به مسایل صدر اسلام را غیرضروری، مجرمانه و اندکی آنسوتر کافرانّه میبینند، صاحبنظران رسمی دولت عربستان سعودی نشستهاند. برای من این موضعگیری آنها چندان هم ساده پندارانه، افسانه پرستانه، بیدلیل و غیرقابل فهم نیست. یک کشور اسلامی که در پرچم رسمیاش، شعاراصلی و اعتباری اسلام، یعنی «لااله الاالله، محمد رسول الله» را با نمایش تیغه شمشیری در زیر آن تخریب می کند، نوع و ماهیت نگاهاش به اسلام قابل درک است و از میان این همه صاحب نظر و روشن فکر عالی جاه مسلمان کسی نیست تا از آن ها بپرسد: میان بیان لا اله الا الله با اشاره به شمشیر چه سنخیت و تناسبی است؟ آیا همین افزودن تیغهی شمشیر بر شعار بنیانی مسلمین، شک رسوخ آن تفکر دست ساخت بیگانکان را در سرزمین کنونی کعبه برنمیانگیزد که یک هزاره است هدایتهای اسلام را با هراس از شمشیر مسلمین درهم میآمیزند و تبلیغ میکنند؟ ابزاری که امروز با نام تروریسم اسلامی در دست یهودیان میگردد و تفکری که بهکلی ساختهی کرسیهای تفرقه افکنی و ترس میان مسلمین و میان مسلمان و غیرمسلمان است. و نباید از یاد برد که پرچم دار بزرگ تفکر شیعی، یعنی علی ابن ابی طالب را نیز مالک نوع دو دم همین شمشیرهای ساختگی کرده اند، آن هم در حالی که اثبات وجود ساده ترین آلت حرب نیز در صدر اسلام از نظر باستان شناسی ممکن نیست و بار دیگر بگویم که مورخ تنها و تنها بر سند همزمان با دورهی تاریخی آن اعتبار میگذارد و تابع هیچ قول و بیان و روایتی نمیشود که غالبا با زمان خویش صد ها سال فاصله دارد.
حقیقت این که نه فقط در قرآن عظیم، چنان که در اندازه ی امکان بازخواهم گفت، اشارهی مستقیمی به جنگهای فراوان نیست، بل آن آیات «قتال» نیز غالبا اندازهی مهربانی و تفاهم و تحمل تاثیرگرفته از سفارشات اکید قرآن عظیم را معلوم میکند و نشان میدهد که مراعات دیگران و پرهیز از کینتوزی و مقابله بهمثل تا آن جا از سوی پیامبر بزرگوار توصیه و تبلیغ میشده، که حتی اقدام به دفاع شخصی نیز پیشاپیش نیازمند صدور اجازه و مجوزی از سوی قرآن بوده است.
«و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین. و اقتلوهم حیث ثقفتموهم و اخرجوهم من حیث اخرجوکم و الفتنه اشد من القتل و لا تقاتلوهم عند المسجد الحرام حتی یقاتلوکم فیه فان قاتلوکم فاقتلوهم کذلک جزاء الکافرین. فان انتهوا فان الله غفور رحیم و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین الله فان انتوا فلا عدوان الا علی الظالمین. الشهر الحرام بالشهر الحرام و الحرمات قصاص فمن اعتدی علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدی علیکم و اتقوا الله و اعلموا ان الله مع المتقین و انفقوا فی سبیل الله و لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه و احسنوا ان الله یحب المحسنین. ))
آن که قصد فتنهگری، قتل و نفی شما را دارد، بکشید و نفی کنید، هرکجا که باشد، مشروط بر این که در راه خدا و بدون زیاده روی انجام شود، که خداوند زیاده روی را نمی پسندد. در کنار مسجدالحرام کسی را نکشید مگر این که در همان محل قصد قتل شما را داشته باشند و اگر آن ها حرمت ماه های حرام را نگه نداشتهاند شما هم نگه ندارید. این مقابله تا مرحله ای است که آنها از فتنه افروزی دست بدارند، آنگاه شما نیز دست بدارید. برای استقرار دین خدا، فقط به آن اندازه مجاز به مقابله اید که به شما ستم میشود. از خدا پروا کنید و پرهیزکاری را از یاد نبرید. تمام این مراتب باید در راه و برای دین خدا باشد، نباید خود را در معرض مهلکه قرار دهید و فراموش نکنید که خداوند نیکوکاران را دوست دارد». (بقره، آیات ۱۹۰ تا۱۹۵ .
چکیده و روح این فرامین فقط به شرایط مقابله به مثل و دفاع از خویش باز می گردد، که با قید احتیاطهای لازم، و چند اما و اگر، در قرآن عظیم می گذرد. معلوم است عمل به این دستورات نمی تواند شامل حوادثی شود که در آشفتگی یک جنگ رسمی بزرگ و عمومی میگذرد. در جنگ رعایت انصاف میسر نیست و نمیتوان ملاحظه کرد و منتظر بود تا دشمن ضربه را وارد کند تا برابر دستورات درخشان این آیهها به همان میزان تلافی شود. در جنگ رعایت و پرهیز از زیاده روی معنا نمی گیرد و بل مرسوم و واجب است هرچه بیشتر، حتی اگر خالی هم بر صورت شما ننشانده باشند، دشمن بکشید. تمام این آموزه های عالی، با شروط لازم، فقط اجازهی دفاع از خویش بههنگام تبلیغ دین تا مرحلهی قتل فتنهگر و متجاوز، حتی در اطراف خانهی خدا و در ماه های حرام را میدهد و نمیتوان اینگونه آیات قتال را به جنگ عمومی تعبیر کرد. چنین است که در بررسی من هیچ یک از آیههای قتال به یک میدان جنگ رسمی باز نمیگردد. این آیات فقط تکلیف فرد را دربرخورد با معاندین و فتنهگران معلوم می کند و اجماع و شمول جاری در نبردی همگانی را ندارد.
چنین دستورهایی از ظهور دوران جدیدی، که دوران مقابله با متعدیان است، خبر میدهد. آیهی ۳۹ سورهی حج اجازهی کشتن به کسانی داده است که مورد ستم قرار میگیرند و خداوند آنان را به حمایت خود دلگرم میکند. در آیهی ۱۲ سورهی آلعمران یادآوری میشود که کافران قریبا به زانو درمیآیند و به درک واصل میشوند. آیهی ۱۱۱ همان سوره تاکید میکند که مخالفان قادر به عرض اندام زیاد نیستند و برای توسل به قتل از سوی مردم پشتیبانی نمی شوند، چنان که در آیهی ۲۲ سورهی فتح از ذلت و ناتوانی کافران در رویارویی با مسلمین خبر میدهد و سرانجام آیهی ۱۹۵سورهی آلعمران تذکر میدهد که خداوند زنان و مردانی را که در راه خدا تارانده شده، آزار کشیده و کشته شده اند به پاداش شایسته خواهد رساند. بدین ترتیب مرتبط کردن آیات «قتال» با جنگ رسمی نیازمند بازبینی و باریک اندیشی بیشتری است تا در هر دستور مقاومت فردی، پای شمشیرکشی و جنگهای وسیع بهعرصهی اسلام باز نشده باشد. درعینحال خداوند در آیات ۸ و ۹ سورهی ممتحنه سفارش میکند که بیجهت نباید همه را دشمن فرض کرد و حتی رافت و ملاطفت و دوستی با غیرمومنی که عملا درمقابله با اسلام نکوشیده را سفارش میکند و حساب آنها را از دشمنان کافر و مخالفان سیاسی و نظامی جدا نگه میدارد و این است نگاه واقعی اسلام به جوامع انسانی و سفارشات مکرر قرآن به رعایت دیگران و اجابت انصاف و بسط مهربانی و هماندیشی و پرهیز از جدال و خونریزی، تا آن جا که ممکن باشد.
لغت «جنگ» در قرآن نه «قتال» که «حرب» است و نیاز به گفت و گوی دیگری دارد، که به توفیق الهی در پی خواهد آمد. (ادامه دارد).