دټولني بنسټ ايښونکی : محمد جان باوري             تاسيس : دکب مياشت ١٣٦٩ کابل، افغانستان               د افغانانو لپاره تاريخي ، کلتوري او پوهنيزي ليکني           


   
 
 
ازمدنیت اوستایی تا مدنیت کوشانی

ازمدنیت اوستایی تا مدنیت کوشانی

 در تاریخ قدیم افغانستان مدنیت اوستا یی مقام خاص و مهمی را دارا میباشد علت آن در دو مسسله اساسی نهفته است اول اینکه این مدنیت توسط مردم این سرزمین در یکی از شهرهای قدیم که در تارخ به اسم ام البلاد یاد شده اساس گذاشته شده است دودیگرکتاب مقدس اوستا به حیث سند معتبر و دقیق در رابطه به شناخت و فهم همجانبه آن عصر در اختیار محقیقان و مورخان قرار داشته و وسیعا مورد استفاده پژوهشگران بوده است.
در حدود 1200 ق. م. مدنیت او ستایی که از لحاظ محتوا با مدنیت ویدی تفاوت داشت در سرزمین افغانستان شگوفان گشت این مدنیت را به خاطری اوستایی گفته اند که منبع اساسی معلومات پیرامون اوضاع اقتصادی سیاسی و اجتماعی آن زمان از اوستا حاصل و بیان میگردیده است با وجود انکه در طول زمان متن کامل اوستا به دست نه رسیده است ولی بازهم حد اکثر مطالب و موضوعات مندرج در بخشهای با قیمانده کتاب اوستا بیا نگر وضع کلی آن جوامع شمرده شده است.
اوستا صرف کتاب مقدس مذهبی و دینی نبود بلکه ناظم امور اقتصادی وضع سیاسی و اجتماعی نیز بوده است واین کیفیت ارزش اجتماعی کتاب اوستارا بیشتر ساخته است و در عین حال نماینده گی از ارتقای سطح عقلی و ذهنی آن مردمان میکنند که اوستا در میان آن جمعیتها بوجود آمده است این اثر به مثابه منبع تاریخی به گذشته دوری نظردارد که هنوزمردم افغانستان پول را نه میشناختند تبادله جنس به جنس بود خط وکتابت نداشتند ولی شهر را ایجاد نموده بود در دوران مدنیت اوستایی طبقات سه گانه اجتماعی( روحانیون نظامیون و دهاقین  ) وجود داشت مردم دهنشین شده بود زراعت وباغداری پیشه اصلی آنها بوده و در پهلوی آن به مالد اری نیز مصروف بودند وسایل وابزار فلزی (فلزبرونز) را استعمال مینمودند. (هاشمی: 74)
زردشت بحیث پیشوا این مدنیت نصایح جدی اجتماعی را در سرودهای خویش تبلیغ کرده است در یکی از سروده های زردشت چنین آمده است ((از تومیپرسم ای اهو را مزدا چه چیز است سزای انکس که از برای سلطنت بد کنشی ودروغ پرستی در کار و کوشش است آن بد کنش که جز از ار کردن به ستوران کار گران و دهقانان کاری دیگری از او ساخته نشود هر چند که از دهقانان به او از ار نمیرسد؟ (ندا امد) هیچیک از شما نباید که به سخنان وحکم دروغ پرست گوش دهید زیرا که او خانمان و شهر وده را دچار احتیاج و فساد سازد پس با سلاح اورا از خود برانید.(کهزاد: 38)
در دوره مدنیت اوستایی که از 1200 ق . م . آغاز شده نخستین بار نظام شاهی در بخدی به وجود امده است در این رابط کتاب مقدس او ستا گواهی داده اند که ((یمه به امر اهورا مزدایک واره را ساخت که طول و عرض آن به یک اسپرس (یک میدان اسپ دوانی) بود در آن جانواران مانند گوسفند گاو سگ و مرغان و غیره را نگان داشت و جای آب را هم به درازی یک هانه (میل ) کند و در آن واره بازاها گذرها و خانه ها را به ترتیب مخصوص ساخت ولی مردم علیل در وغگو وفیس و دیوانه را در آن شهر جای نه داد (حبیبی:14)
در اوستا معلومات وسیع پیرامون اشخاص و افراد نیز آمده اولین پهلوان اوستایی که با دیوها می جنگید و بر آن حکمروای داشت هوشنگه ( از اخلاف گیومرث)ملقب به پراذاته (پیشدادی )بود موصوف به نخستین قانو گذار شهر بخدی معروف است بعد از آن تهمورث شاه هفت کشور که به از ینه وینت (مسلح) ملقب بود به قدرت رسیده است به قول عده از دانشمندان تاریخ بعد از تهمورث برادرش جمشید تاج شاهی آن سرزمین را عهده دار گردید ه است از دوران مدنیت اوستایی با استناد شاهنامه فردوسی داستانهای حماسی و عشقی زیادی به شهرت رسیده است که از جمله میتوان از داستانهای مانند داستان رستم و سهراب داستان کاوه اهنگ و غیره یاد کرد داستان کاوه اهنگر بر وقایع ترتیب شده است که شخصی به نام کاوه اهنگر چرم اهنگری خود را به
طوری در فش بر سر نیزه بست و خلایق را به دورخویش فراهم اوردند و بر اژیدهاک بر خاستند و بر خلاف ستمگری او طغیان کردند در فش کاوه بعد بعد ها سمبول پیروزی مردوم اریایی گشت (ضمیر ساپی:19)
خاندان کاوی سلا له دیگر اساطیری افغانستان میباشند که در بلخ قدیم و اطراف و اکناف افغانستان کنونی حکمروایی داشتند خاندان مذکور را در شا هنامه کیانی نیز گفته اند به استناد او ستا نخستین شاه این خاندان کوانه نام داشت و در بعض از متون قدیم به نام کی قباد نیز نامیده شده است که به در خواست رستم پهلوان سیستانی (ولایات نیمروز و هلمند کنونی) در کوه البرز واقع  در جنوب بلخ فعلی برتخت نشست و پنزده سال حکمراند بعد از آن پسرش کوی اوسن یا کیکاوس بر تخت سلطنت تکیه زد و با عنصر خارجی و اجنبی جنگید و بر آنها غالب آمد گویند کیکاوس وزیری داشت عاقل هوشیارو دانا به نام اوسنر که در اوستا به نام پورو جیره یاد شده است بعد از کیکاوس سیاورشن (سیانر) که یکی از مقتدر ترین شاهان این سلاله به حساب میرود به قدرت رسید در ادبیات پهلوی و ادبیات دری موصوف را به نام سیاوش نیز یاد نموده.
اند این شخص در جنگ رویاروی با تورانیان از بین رفت به تعقیب سیاوش پسرش که به نام کیخسرو یاد شده است به قدرت رسیدموصوف نیز با تورانیها به خاطر خونخواهی پدر خویش جنگید و افراسیاب و برادرش را زنجیر کشیده کشتند.( کهزاد:21)
بعد از خاندان کاوی سلاله دیگر تاریخ اساطیری افغانستان به قدرت رسیدند که در متون تاریخی به نام خاندان اسپه شهرت یافته است چو ن در اخز نام هر شاه کلمه ای اسپه آمده است لذا در متون تاریخی به نام خاندان اسپه مشهور شده است اولین شاه این خاندان که به قدرت رسید به نام لهراسپ یاد شده است بعضا موصوف را به نام ایوروت اسپه نیز یاد کرده اند به قول فردوسی به تاریخ 16 میزان لهراسپبر تخت شاهی جلوس نمود نام برده از بخدی به نوبها ر بلخ آمد و به وسیل هیکی از تورانیها کشته شده لهراسپ شخص بود بلند همت عادل و پیرو آئین زردشت گویند که زردشت12 هزار نسخه کتاب خویش را به طلا نوشته و به معبد (اتشکده)و هران نهاد که این معبد را اسفند یار در بلخ بنا کرده بود اسفند یار را بعضا به نام گشتاسپ نیز نامیده اند بعد از گشتاسپ شاهان دیگری از ین سلاله نیز به قدرت رسیده است که از جمله میتوان نامهای چون اسفند یاری داراب فرزند همای و غیره را نام برد که.
داستانهای شفاهی این شاهان تاکنون نیز در میان مردم و لایات نیمروز و هلمند به اشکال گونه گون باقی مانده است.(کهزاد:99)
خلاصه اینکه تمدن اوستایی یکی از تمدنهای پیش قدم اسیای میانه به حساب رفته وپذیرفته شده است که صبغه خاصی افغانی دارد از یکطرف این تمدن در بعضی موارد از تمدنهای ماقبل خویش متاثر شده و از جانب دیگر تاثیرات محسوس و قابل فهم را بر تمدنهای همعصر خویش بجا گذاشته اند و در یک جممله میتوان گفت که تمدن اوستایی متعلق به مردمان سرزمین افغانستان کنونی بوده است که نقش بس عمده را در جهان قدیم بازی نموده اند.
اما در مورد زردشت آن شخصیت کبیر که محور و جان تمند اوستایی شده است پژوهشهای متعدد پیرامون تثبیت نسب و اجداد زردشت از جانب دانشمندان مختلف به عمل آمده است آنچه در این رابطه ماخذ مطمئن و قابل باور است هما نا کتاب مقدس زردشتیان یا اوستا است چنانچه اوستا خود شهادت میدهد اجد اد گوینده گاتها (زردشت یا زراوسترا) در اطراف شهر قدیم بلخ (بخدی )زیسته اند و از دودمانهای نجیب آن سرزمین محسوب شده است بر اساس همین سوابق خانواده گی بوده که زردشت بعد از اعلان اصلاحات فکری و تبلیغ آئین نوین با تعداد از وزرا وحکمر انان با نفوذ.
روابطه خویشاوندی بر قرار دشته بود.
زردشت را عده زیادی از مورخین مر بوط به خاندان مشهور اسپه میشناسند در اغلب نامهای خانواده زردشت کلمه اسپه به گونه مکرر جلب نظر مینمایند به این ترتیب که پدر زردشت پور وسپه نامیده شده و جد زردشت به نام میچت اسپه خوانده شده است که اخر الذکر به معنی اصطلاحی آن صاحب اسپهای فوی افاده شده است متن اوستا به صورت مشخص مباحثات از دودمانهای سیاسی افغانستان قدیم دارند که در آن سلاله از اسپه نیز آمده است (کاتراک:37)
اما اوستا آن کتاب مقدس زردشتیان که علاوه بر تقدوس برای پیروان اهل آئین زردشتی کتاب معتبر ومطمئن تاریخی برای افغانستان و کشورهای آسیای میانه به حساب میرود باید گفت که اوستا کتابیست قدیمی که به وسیله زردست ( زره ویسترا و یا سپین تمان) ارایه شده است این کتاب در حقیقت اصول رهنمایی برای پیروان آئین زردشتی است زردشست همه هدایات و دساتیر مذهبی خویش را به وسیله کتاب از جمله کتب قدیم جهان به شمار میرود و همزمان با سرودهای ویدی وتورات بنی اسرائیل معرفی و شناسایی شده است که غالبا سالهای 1200 الی 1000 سال قبل از میلا به میان آمده است اوستارا دانشمندا به پنج قسمت تقسم نموده که عبارتند از لینا ویسپرد وندیداد یشت و خود اوستا از جمله هفد فصل اول اوستا را لینا تشکلیل مید هند که قدیمترین واصیل ترین قسمت اوستا پذیرفته شده است بعضا برای این قسمتی از اوستا اسم گاتها نیز استعمال شده و حرفهای شخص زردشت قبول گردیده اند.
دولتهای مستقل یویان – باختری

دیودتس اول از جانب انتکیوش به حیث والی باختر توظیف گردید، ولی موصوف استقلال اختر و سغدیانه را اعلان نمود. در سال 245-230 ق.م. دیودتس دوم جانشین دیودتس اول گردید، و با دولت تازه به استقلال رسیده اشکانیان روابط دوستانه برقرار نمود. زیراهر دو دولت جدید بر خلاف سیلوسید های شام بودند. ایوتیدیوم، مقتدر ترین شاه دولت یونان- باختری بود که در سال 227 ق.م هجوم انتیکوس سوم شامی را دفع و به مصالحه و مدارا عقب زد و قسمتهای جنوب هندوکش ر ا بدون جنگ از سلطه دولت هند آزاد ساخت و در قسمتهای غربی تا حدود طوس پیش رفت.
کاشغرستان در شمال و بلوچستان در جنوب را نیز به افغانستان آنزمان محلق ساخت. در همین دوره بود که باختر نام هزار شهر را در جهان آنروز کسب نمود روابط تجارتی، پیشه ها متنوع، مالداری، و ابیاری انکشاف قابل ملاحظه نمود. اداره افغانستان آن زمان به وسیله والیان که غالباً شهزاده گان بوده اند صورت میگرفت. ایتودیم بهنام خود سکه زد از طلا و نقره که عده زیادی از مسکوکات موصوف تا این اواخر در موزیم ملی افغانستان نگهداری میگردید. ولی متاسفانه درجریان جنگ های داخلی و تنظیمی سال های 1991 – 1996 غارت و سرقت گردید بعد از آن شاه دیگری یونان باختری به نام دیمتروس 200-160 ق.م تا سند و نزدیک پنجاب پیشروی کرد و به وسیله جنرال نامدار خویش (میناندر) هندوستان شمالی را کناره های گنگاه تسخیر نمود که سرحدات امپراتوری باختری از دشتهای ایران موجوده الی حوزه گنگاه و از حوزه سیحون و جیحون تا بحر هند کشیده شده بود. فتوحات شاهان یونان – باختر الی سالهای 175 ق.م ادامه داشت و بعداًٌ ایوکراتید به قدرت رسید که والیهای مقرر شده جانب موصوف در هندوستان آزادی خویش را اعلان نمود در آنجا دولت های مستقل را به وجود آوردند.  (پوری: 45)
از زمان به قدرت رسیدن ایوکراتید سقوط دولت و امپراتوری یونان – باختری آغاز گردید اشکانیان از یک طرف و قبایل ستی از جانب دیگر پروسه از بین برده و سقوط دولتهای مستقل یونان – باختری را مساعد ساخت و بالاخره دولت یونان- باختری در سال 135 ق.م مرکز خویش را از بلخ به کاپیسا (بگرام) انتقال نمود و مساله تا جای رسید که در سال 70 ق.م شاخه قبایلی ستی ها را به نام (یوچی( به همکاری مخالفین داخلی آن دولت بلخ را تصرف کرد و اساس امپراتوری جدیدی را در آن ساحات اساس گذاشتند، و بعداً به مناطق جنوب هندوکش قدرت خویش را وسعت داد.
خلاصه اینکه در حدود 30 ق.م آخرین شاه دولت یونان- باختری در حوزه کابل به نام تراند توسط قبایل ساکی و ستی به سقوط مواجه شد. به این ترتیب سلسله شاهان مستقل یونان – باختری بعد از دو نیم صدسال کاحکمیت به پایان رسید و در این مدت از عصر دیودتس تا حدود سال 30 ق.م 36 پادشاه و یک ملکه از آنها در افغانستان وهند قدیم حکم رانده است، و به بسط فرهنگ و کلتور یوناین در آریانا و هند پرداخته است، از جمله میتوان پرسش ارباب الاانواع، صنعت، افکار، فلسفه، زبان ، رسم الخط و دیگر مظاهر فرهنگی را یاد کرد که در سرتاسر ساحات آریایی با عنصر محلی مزوج یافته فرهنگ خاص را به وجود آروده بود که به نام دوره فرهنگی یونان- باختری یاد شده است. (نمونه از مسکوکات دوران یونان – باختری)
به قول شلومبر ژه دانشمند فرانسوی نغوذ هلنیزم تا قرن هفتم در افغانستان دوام کرد که آنرا میتوان از دو لحاظ تعبیر کرد اول مربوط به هنر و دوم مربوط به رسم الخط است که تا قرن هفتم تا فتوحات مسلمین هنر مردم این سرزمین هنر مردم این سر زمین هنوز یک شاخه متاخز هنر معروف گریکو بودیک بود. اما راجع به رسم ا لخط باید گفت که در زمان سفر زائر چینی هیونتسانگ در سال 630 میلادی که از اختر عبور کرد و مناطق مختلف افغانستان آن زمان را مشاهده کرد، در آن زمان الفبا مرکب از 25 حرف بود و بر آن یک صوتی که در دری قدیم وجود داشت (صوت ***) و در زبان یونانی نه بود، افزوده بودند.
شکی نیست که همزمان با هجوم اسکندر با عساکر فاتح یوناین هنرمندان، دانشمندان و سایر اهل پیشه نیز به سرزمین افغانستان آمدند و اثاری ایجاد کردند که در امیزش با فرهنگ ما صبغه افغانی یافت. بنا بر این مورخین و دانشمندان تاریخ دولت های مستقل یونان – باختری را افتخارات تاریخ اجداد مردمان این سرزمین محسوب نموده اند که حقایق عینی و شواهد کافی نیز در این زمینه موجود است. (حبیبی:8)
شواهد زادی از شاهان مستقل یونان – باختری در نتیجه حفریات باستان شناسان در نقاط مختلف افغانستان به دست آمده است که از آن جمله میتوان از مسکوکات به دست آمده از کندوز یاد شه است یاد کرد. در این خزینه مسکوکات شاهان مختلف دوره یونان- باختری از جمله سلوکیدیها، انتی کیوس اول، ایوتیدیوم، وغیره بوده اند به گمان عالت تاریخ پنهان شدن این خزینه به سالهای 100 الی 70ق.م بوده و خاصتاً زمانیکه دولت آنها تحت حملات قبیل ستی و ساکی قرار گرفته اند. علاوه بر آن تعداد زیادی از کتیبه های آن دورهاز مناطق مختلف کشف گردیده اند ا زجمله میتوان کتیبه کشف شده از کندهار که در سال 1963 میلادی از مخروبه شهر کهنه کندهار به دست آمده، همچنان کتیبه های کشف شده از آی خانم نیز مربوطه دوران یونان – باختری بوده است در یکی زا این کتیبه به نام کلیر خوس یاد شده آمده اند که:
ترجمه نقل از خطوط و نوشتههای کهن افغانستان راعلامه حبیبی:
در زمان طفولیت تریبه خوب بگیر
در جوانی بر خواهش خویش حاکم باشد.
در پخته سالی راستکار باش
در پیری اندرز دهنده باشد
در روزهای واپسین زنده گانی بدان که چگونه بدون افسوس بمیری.


امپراتوری کوشانیان

در اواخر فرن اول ق.م قبایل کوچی با همکاری مخالفین داخلی دولت یونان – باختری بلخ را تصرف نمودند و اساس امپراتوری جدیدی را که کاملاً صبغه افغانی داشن به وجود آوردند، خانواده اول کوشانیان ها که به قدرت رسیدند بهنام فیسیس ها یاد شده است.
کجولاکد فیسیس و پسر او ویما کدفیسیس از شاهان مقتدری بودند چهار ولایت بزرگ در اطراف بلخ راا با هم متحد ساختند و آهسته آهسته حاکمیت خویش را وسعت داند. از زمان که یکی از روسای پنچ قبیله به نام کوشیان مسما به کیو – تسیو – کیو چهار قبیله دیگر را مطیع خود ساخته و خودش به عنوان شاه کویشینگ شناخته شد.
از همین زمان بع بعد کلمه کوشنا عوض کلمه یوچی در تاریخ مورد استعمال واقع شد.
نخستین شاه این سلسله به حواله نویسنده گان چینی همین کیو- تیسو کیو یا کجولا کره کد فیسس بود که در حدود 40 میلادی پارتیا و کابل و کاپیسا را فتح نمود و د رحوالی غزنی مردم پوتا راهم مطیع گردانید به قول والد هوفسمن مورخ فرانسوی همین مردم پشتون باشند. (حبیبی:63)
کچولا کرده کد فیسس 38 سال بر آریانا کمراند و در طی این مدت توانست بقایایی شاهان یونانی و پارتی را از بین ببرد و از این شاه به دست آمده است عمدتاً از مس ساخته شده است و القاب دیندار و شهنشاه پسر آسمان در آن حک دشه است موصوف به عمر $80 ساله گی به سال 78 میلادی چشم از جهان بست. عده از دانشمندان تاریخ کچولا کره کد فیسس را اولین شاه پیرو مذهب بودایی شناخته اند. (باروی:99)
بعد از در گذشت کجولا کد فیسس اول پسرش و یما کد فیسس تا حدود 110 میلادی حکمروایی داشته اند او نیز به عمر 80 ساله گی مرد. او نخستین شاه کوشانی بود که حدود کشور را تا دریای گنگا در جنوب وسعت داد. او سفیری به دربار چین فرستاد و از امپراتوری چین تقاضای دوستی نمود و دختر او را به زنی خواست چون تقاضا در گردید به قیادت نائب خویش به نام سی هفتاد هزار سوال جنگی  را زا طریق پامیر بر چین شرقی سوق داد ولی به وسیله جنرال چینی بهنام پان-چاو شکست خورد و به آن باج گذاشت. بعد از آن ویما کد قیسیس روابط خویش را با امپراتوری روم حسنه ساخت و به دربار تراجان روم سفیری فرستاد، و با آن عقد دوستی بست و روابط تجارتی و اقتصادی را با آن امپراتوری محکمتر نمود . از مسکوکات به دست آمده از این دوره به وضاحت هنر سکه سازی رویم مشهور است. در این مسکوکات القاب مانند شاه بزرگ کوشان شاه، دیوره پرتره، رب النوع نز دیده می شود. مگر اورا به سال 110 میلادی شمرده اند. (محمود:96)
بعد از مرگ ویما کد فیسس بر اساس متن  کتیبه رباطک بعد از کجولا کدفیسس ویما تکتو و بعد از ویما تکتو ویما کدفیسس به قدرت رسیده است وبعد از ان کنشکای کبیر به ازیکه قدرت رسید.
کنشکا که در اثار مورخین به نام کنشکای کبیر خوانده شده است، به منظور اداره امپراتوری خویش دو مرکز اداری داشت در زمستان پوراشاپورا (***) و در تابستان بگرام و کاپیسا را تعیین نمود بود.
حدود امپراتوری کنشکا شرقا به بنارس هندوستان میرسید و غربا به امپراتوری تارتها متصل بود. شمالا تا کاشغر و یار کند وختن رسیده بود و از امپراتور چینی یرغمل گرفته بود.
موصوف پیرو دین بودایی بود و مانند اشوکا برای دین بودایی تبلیغ می نمود.
جرگه چهارم دین بوایی در عصر کنشکا تدویر گردید که به ترکیب 500 تن از برجسته ترین پیروان دین بودایی در آن شرکت داشت (جرگه اول بعد از مرگ بودا در محلی به نام راجا گرها در هند دایر گردیده بود، که محصول آن سه مجموعه بزرگ هداایت دینی آنها بود که به مام تری پتیکا شهرت دارد، که هر یکی از آن به نام وینا یا پتیکا، سوتا پتیکا، ابهی دهر ما پتیکا یاد شده است.
جرگه دوم محلی به نام ویسالی در هند دایر گردید که منجر به انشعاب دین بودایی شد. و گروهی به نام مها سمگهی کایا، فعالیت جداگانه را آغاز نمود. جرگه سوم در زمان اشوکا در محلی به نام پوتالی پوترا در هد دایر گردید که در ان جرگه بع تعداد 11 فرقه جدید بوادیی را غیر بودایی اعلان نمود. که اکثریت افراد این فرقها به جانب کندهارا سرازیر گردیدند. و جرگه چهارم در زمان کنشکا دایر گردید که منجر به ظهور دو فرقه عمده بودایی گردید که یکی ارا به مام هنایانا یا عراده کوچک و دیگری را به نام مهایانا یاعراده کوچک و دیگری را به نام مهایانا یا عرده بزرگ شهرت یافت.
جرگه چهارم دین بودا در سرینگر کشمیر به منظور رفع اختلافات در بین طبقات مختلف بودایی تشکیل گردید چون در دین بوایی بد عتنها و فسادها پدید آمد بود و روز به روز اصالت خویش را از دست میداد و به هر سو فرقه های جداگانه به میان می آمدند. در این جرگه مذهبی به شمول بودایان برجسته کندهاری و بزرگان در بار کنشکا به ریاست هفتمین رهبر بودایان به نام واسیو میتره که خود از کندهارا بود دایر گردید و فیصله یی را تصویب نمود که مذهب قدیم هینا یانا یا عراده کوچک که بعد ازمرگ بودا مدت 5 فرن معمول بود مورد تعدیل و اصلاح قرار گیرد. این طریقه ساده و تهذیب نقس را سپارش می نمود به مذهب جدید میها یا نا تعدیل گردید و طریقه قبلی که به وسیله ناگار جونه ترتیب شده بود بعداٌ ساقط اعلام میگردد. در مذهب میها یا نا ککه در کنهارا ئسعت یافته به جای دساتیر ساده اخلاقی چنین تلقین میشد که شخص باید مقام بودایی آینده (بودستوا) ارتقا نماید. و هم به عوض علایم پای و یا دست بودا باید چهره و صورت کامل بوده مجسم گردد چنانچه در سر زمین اختر و آریانا در سبک و صنعت یونان – باختری معمول بود عملی گردد.
علاوه بر آن زبان سانسگریت را به عوض زبان پالی هندی به نام زبان مذهبی اعلان نمود. به این ترتیب مذهب عراده خورد در سرزمین جنوب هند محدود ماند و طریقه عراده بزرگ در شمال هند و کندهارا و سرزمنی آریانا بزرگ معمول گردیده و در شمال هند و کندهارا و سرزمین آریانا بزرگ گردیده و وسعت یافت. (گالینه 21( (اثار هده)
بعد از مرگ کنشکا (غالباً در اطراف کوهسار ختن و سغید یانه به سنه 151 میلادی چشم از جهان پوشیده باشند) پسران وی امپراتوری بزرگ پدر خویش را بین خود تقسیم نمود در هر گشوته کسی به قدرت رسید و در مرکز به تعقیب مرگ کنشکا پسرش بهنام واسشکه که در ماتورا هند نائب السلطنه بود جانشین گردید، اگر چه ار دوارن موصوف مسکوکاتی به دست نیامده ولی کتیبه حک شده در کنار ماتورا پیرامون این مطلب مهر تایید میگذراند، که در حدود 156 تا 160 میلاید باید به اریکه قدرت تیکه زده باشند. به تعقیب او کنشکای دوم پسر دیگر کنشکا به نام هوویشکا به قدرت رسیده است، شهزاده دیگری از یان خاندان به نام واسشکا که در بعضی از متون تاریخی هندی به نام واسودیوا میلادی بر هند نفوذ داشته است به قدرت رسیده است. موصوف در حدود 182 میلادی بر هند نفوذ داشته و سرحدات آریانا را بادرگر تامین نمود.
خلاصه اینکه دوره شنهشاهی کوشانیان بزرگ از جلوس کنشکا در حدود 125 میلادی آغاز و در حدود 250 میلادی با از میان رفتن حاکمیت واسودیوا خاتمه یافت.

باوری

  

بېرته شاته

Webmaster[at]Salaamtolana.orgDesign by: Benawa Network Copyright © SalaamTolana.org 2006