باستان شناسی- عصر سنگ
تا مدت دیر در مورد آثار باستانی افغانستان معلومات وجود نداشت تا این که بعضی سیاحین آلمانی بعد از دیدن افغانستان از روی بعضی آثار مقالات غیررسمی را نوشتند. اولین بار هیئت باستان شناسی در سال 1922م در دوران حکومت امان الله خان در افغانستان رسماً به فعالیت اغاز کرد و قرارداد های رسمی را به امضاء رساندند.
بعد ازین که کار های تحقیقاتی در افغانستانشد دانشمندان معتقد شدند که نه تنها یونان و بین النهرین ممد تمدن های اولیه بودند بلکه افغانستان نیز مدنیت های اولیه باستانی را در خورد پرورش دادند بناءً علاقه مند شدند که وارد این سرزمین شوند و تحقیقات را آغاز نمودند. گروپ امریکایی ها، ایتالوی، جاپانی، فرانسوی .... داخل این سرزمین شدند و اولین قرارداد یا معاهده را در سال 1922 بین افغانستان و فرانسه به امضاء رسید که این قرارداد مدت 30 سال اعتبار داشت و مرکز DAFA را در افغانستان تأسیس کردند.
درین قرارداد تصریح شده بود که در وقت تحقیقات اگر دو شی باستانی مشابه کشف شود یکی آن به دولت فرانسه تعلق میگیرد مگر این ماده در دوره های بعدی فسخ قرار داده شد چون به نقص افغانستان بود فقط افتخارات تحقیقات مربوط به فرانسه دانسته میشد.
از جمله دانشمندان لوئی دوپری امریکایی در بلخ (آقکپرک) و دشت ناور غزنی تحقیقاتی را انجام داد علاوه بر آن آثاری از هدۀ جلال آباد بدست آورد که شامل 20 هزار مجسمه بود که در حقیقت نمایندگی از یک مدنیت گریکوبویک میکرد. دوپری در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که آثاری که ازین ساحه ها بدست آمده در ساحۀ عمیق که 200000 سال ق-م ارتباط دارد. دشت ناور در 1974 سروی کرد و تشخیص داد که این ساحه قدیمترین ساحه باستانی عصر سنگ است چون ابزار بدست آمده ازین ساحه به قدیمترین دورۀ جیولوژیکی ارتباط داشته است. عصر سنگ به خاطر بهتر شناختن آن به دوره ها تقسیم گردیده است که مارتیل گیبریل آنرا به 6 دوره تقسیم کرده است:
1. شولین
2. اشولین
3. موسترین
4. سلوترین
5. اوریلین
6. مگدالین
در افغانستان آثاری در مورد دوره های اشولین و شولین وجود ندارد یا کمتر است.
در دورۀ شولین انسان ها در بالای درخت ها زندگی میکردند، در دورۀ اشولین انسان ها به زندگی مغاره یی آغاز کردند. بعد از دورۀ اشولین دوره های است که تقریباً دوره های اخیر است که درین دوره ها آتش بوجود آمد، زبان وغیره تشکیل شد که در افغانستان در منطقه آثاری بدست آمده که مربوط این دوره ها می شود. بعضی دانشمندان دیگر عصر سنگ قدیم را به سه دوره تقسیمه کرده اند:
1- عصر کهن سنگی اولی. 2- میانه. 3- اخیر
که عصر سنگی اولی از 375000 سال قدیم و بعضی قدامت آنرا 275000 و بعضاً 175000 سال دانسته اند. معمولاً عصر کهن سنگی اولی 200000 ق-م تا 60000 ق-م، میانه از 60000 تا 30000 ق-م و عصر کهن سنگی اخیر از 45000 یا 30000 تا 14000 یا 10000 ق-م است که بعد از آن دورۀ سنگ قدیم ختم و سنگ میانه آغاز میشود.
در آغاز عصر سنگ قدیم یا دوره های اول زندگی انسان ها از اسکنه دستی و سنگ کوبنده (چپر) استفاده میکردند. عصر سنگ قدیم دارای قانون مندی های خاص و عام است.
در افغانستان ساحۀ که مربوط عصر کهن سنگی اولی میشود ناور غزنی است که توسط لوئی دوپری کشف شد که این کشفیات به اساس آثار بدست آمده صورت گرفته بودند به اساس حفریات و طبقات کلتوری هم مشخص نگردید.
5- ساحه مربوط عصر کهن سنگی میانه است: 1- ناور غزنی. 2- هزارسم سمنگان
3- غار مرده گوسفند (فاریاب در گرزیوان) که 300 متر وسعت و 100 متر عمق دارد.
4- قره کمر. 5- دره کور (بین بدخشان و تخار).
- ساحاتی که مربوط عهد کهن سنگی اخیر است عبارت از: 1- قره کمر. 2- آقکپرک. 3-درۀ کلان.
کهن سنگی اولی (لورپا الیو 100000- 600000 سال
میانه (میدل) 450000- 100000
30000
اخیر 14000- 10000
قره کمر:
قره کمر یکی از ساحات مربوط عصر سنگ میانه است که در 1954- 57 توسط S.M.Calton Caon استاد پوهنتون فیلادلفیا امریکا کشف و حفر گردید. وی در سروی اولی خود دریافت که گله های سنگ آهک درین مطنقه وجود دارد و از لحاظ دوره های جیولوژیکی تشخیص داد که یکی از قدیمترین ساحات عصر سنگ قدیم است، وی در 1957 یک جیولوجست را با خود درینجا آورد در ساحاتی که حفریات صورت گرفت (رگه های سنگ آهک دیده شد. تثبیت کرد که یکی از ساحات سنگ قدیم است و زمینه تحقیقات عهد کهن سنگی را فراهم کرد. ابزاری که از قره کمر بدست آمد مربوط به انسان های است که ده ها هزار سال قبل از امروز زندگی میکردند، تمام ابزاری بدست آمده از قره کمر از سنگ چقماق میباشد. در حفریاتی که در قره مکر صورت گرفت تمام دوره ها طبقات کلتوری عهد کهن سنگی در آن دیده شده (اولی و میانه و اخیر) مگر قدامت آن به 200 هزار سال میرسید (ناور غزنی).
قره کمر یک پناهگاه سنگی است که در دامنه کوه بالای دره قرار داشته است.
2- هزارسم: بین تاشقرغان و ایبک قرار دارد. در 1961- 1962 توسط هیئت ایتالوی
هزارسم از هزار سموچ گرفته شده- ارتفاه کوه های نیز بلند است از قدیمترین دوره ها تا دوره های کاشی کاری اسلامی در آن وجود دارد. در قسمت بالای کوه ها مغاره کمتر میشود و قدیمترین مغاره ها است چون حیوان بزرگتر در آن زمان موجود بوده تا انسان ها خود را از شر آن ها محافظه و هم بخاطر دیدن بهتر شکار. مگر بعدها با تغیر هوا انسان ها پائین آمدند و در قسمت وسط کوه زیستگاه ها را ساخته و آن مغاره ها که در دامنه کوه ها است به دوره مابعد تر مغاره های وجود دارد که متصل است با دریای خلم- و درین قسمت بلاک های که 20 تا 35 متر نیز درینجا وجود داشته است.
مغاره ها مربوط دوره های مختلف میشود- طبقات کلتوری موسترین در مغاره های هزار سم دیده شده. از مغاره های هزاره سم ابزار و وسایلی که بدست آمده، آلات تراشیدنی و اسکنه دستی است که از سنگ چقماق بوده است.
3- درۀ کلان: نزدیک ودر جنوب غرب قره کمر قرار دارد. در 1963م توسط هیئت ایتالوی پوگلیزی S.M. کشف شده يا مورد تحقيق دره کلان پناهگاه های سنگی طویل و باریک است که جهت شکار از آن استفاده میشد یا گذرگاه مؤقتی شکارچیان عهد سنگ قدیم میباشد که این مغاره 12km از کوک جرو 15km از ایبک سمنگان فاصله دارد.
حفریاتی که درین جا صورت گرفت از طبقات کلتوری آن برمه ها از لایه های بالایی و ابزار استخوانی از لایه های پائینی بدست آمده ابزار مهم بدست آمده این ساحه عبارت از تیغه های دستکاری شده و تیغه های دست کاری ناشده می باشد.
4- آق کپرک: در جنوب شهر مزارشریف در یک قسمت باریک دره قرار دارد و از بلخ 75km فاصله دارد. پشرشناسي و دانشمندان امريکايي دوپری در 1965م چند ساحه عهد کهن سنگی را در آقکپرک مورد مطالعه قرار داده، از آنجمله آقکپرک 1، 2 و 3 را از لحاظ موقعیت طبیعی طرف شمال و جنوب دریای بلخ درۀ باریکی تشکیل داده آقکپرک در قسمت باریک دره در شمال دریای بلخ. 2. در عین قسمت بطرف جنوب دریا قرار دارد و طول این مغاره 10m و عرض آن 20m و عمق آن 14m میباشد که درین مساحت تقریباً 40 الی 50 نفر زندگی میکردند.
آقکپرک نیز به دو طرف دریا قرار دارد. درین ساحه دو لایه از سنگ ریزه ها وجود دارد که درین لایه ها رگه های سنگ آهک دیده میشود. آثاری از آق کپرک 1، 2 و 3 بدست آمد لوی دوپری بدون آنکه آنرا دسته بندی نماید مربوط به عهد سنگ قدیم میداند. ابزار بدست آمده مربوط به دوره های سلومرین، اورین مگذالین میشود که بیشتر عهد کهن سنگی اخیر و میانه است.
دشت ناور: در سال 1974 توسط بشرشناس امریکایی لویی دوپری سروی گردید. این ساحه در جنوب غرب غزنی واقع است و یک سلسله مغاره های دو کنار تپه های واقع درینجا وجود دارد. ازین ساحه ابزار چقماقی و ابزار ساخته شده از سنگ اوپسیدون بدست آمده، سنگ اوپسیدون رنگ سیاه دارد و مانند فولاد سخت است، ابزار بدست آمده از دشت ناور که از اوپسیدون ساخته شده در هیچ ساحۀ عهد کهن سنگی دیگر افغانستان دیده نشده. ازین جا سنگ های تراشنده، سوراخ کنندۀ نوک تیز، نگین لاجورد، قیزۀ اسپ و یک سلسله اشیای دیگر بدست آمده. دوپری عقیده داشت که این ابزار به ساحه که دارای عمق بسیار مبیاشد ارتباط دارد.
دشت ناور غزنی تنها سروی گردید (1 بار) درین ساحه حفریات صورت نگرفته تا اقشار و لایه بندی آن مشخص شود و دوپری از روی آثار بدست آمده این ساحه را مربوط به عصر سنگ قدیم میداند و ابزار بدست آمدۀ آنرا مربوط به 200000 قبل از امروز میداند چون حفریات درین جا صورت نگرفته. استخوان حیوانات و مواد فضله حیوانات نیز ازین ساحه بدست نیامده است تا مشخص شود که مردم درین زمان از چه نوع حیوانات برای غذای شان استفاده میکردند و چه نوع حبوبات را به مصرف میرساندند.
غار مرده گوسفند: در (1970م- در 10km گرزیوان ولایت فاریاب قرار دارد. یکی از ساحات باستانی ایست که مربوط عهد کهن سنگی میانه میشود، این مغاره 300m وسعت و 100m عمق دارد. توسط سنگ های بزرگی که به اثر خرابی اوضاع جوی در آن غلطیده است پر گردیده زمینۀ حفریات و تحقیقات را برای باستان شناسان ناممکن ساخته است، ازین ساحه ابزار عهد کهن سنگی میانه بدست آمده و توسط دوپری سروی شده و نتیجه گیری که صورت گرفته فقط بروی همین ابزار بدست آمده است. ابزار بدست آمده از سلیکان آهکی ناقص است. که سنگ آهک نشان دهندۀ قدیمترین ساحه باستانی است. در اثر تحقیقات علماء اتحاد شوروی سابق فرضیه های ذیل را برای شناسایی حوزه باستانی افغانستان مطرح کردند .
فرضیه اول:
به اساس علم بیولوژی پیدایش انسان در دورۀ میوسن بوجود آمده آیا در Af درین دوره انسان بوده؟ بعد از مطالعه معلوم میشود که در آن زمان Af و کشور های همجوار زیر آب بود.
فرضیه دوم:
از کشور های اروپایی مثل فرانسه، جرمنی، بلجیم، بعضی ساحات آسیایی نوع ابزاری بدست آمده که بنام Aeo lithic ياد ميشود، در Af این نوع ابزار هم دیده نشده.
فرضیه سوم:
باستان شناسان در تحقیقات خود نشان داده اند که در دورۀ وسطی دو یخبندان نوع انسان بنام نیاندرتال وجود داشته و اسکلیت آن بدست آمده و در Af دیده نشده تنها در دورۀ کوریک قسمت جمجمعه کشف شده که شبه آن است. مگر تشکتاش آسیای مرکزی اسکلیت انسان نوع نندرتال بدست آمده.
فرضیه چهارم: درین ساحه انسان های آن زمان مرده های خود را (دو لا) دفن میکردند و در دورا دور مقبرۀ آن که شکل دایره یی داشت شاخ های بز را به شکل عمود نصب میکردند و این استخوان بن نشانۀ پیدایش مذهب و پرستش آفتاب بود.
فرضیه پنجم: اسکلیت انسان های هرموسپین (باخرد) درک شور های اروپایی، بین النهرین، ایران هند و بسیاری جاهای دیگر آسیا اروپا بدست آمده، شاید در اینده در افغانستان نیز این نوع اسکلیت کشف شود.
فرضیه ششم: از افغانستان مکرولیت ها (سنگ های کوچک از بسیاری ساحات بدست آمده که نشانه اینست که در افغانستان عصر سنگ میانه وجود داشته.
فرضیه هفتم: از افغانستان ابزار سنگی سیقل شده بدست آمده که معلوم میگردد عصر سنگ جدید را سپری کرده.
فرضیه هشتم: درینجا ابزار و آلات عصر سنگ و مس (اینولتیک).
این آثار از آسیای میانه، هند و ایران بدست آمده و اثار عصر ایتولتیک از طبقه اول مندیگک که آثار سنگ و مس داشته بدست آمده، مندیگک در 4000 ق.م کشف.
و آثار آن با موهن جودارو، سیستان و آسیای میانه شباهت دارد از مندیگک آثار گلی بدست آمده که از آن برای رشیدن پشم استفاده میکردند علاوه بر آن ظروف گلی دارای اشکال هندسی و رسم های زیبا بود- ساختمان های این دوره به شکل دایروی بوده این ساختمان در وسط خود میدان مرکزی داشته که ازین میدان در مراسم غم و شادی استفاده میشد، ساختمان ها در کنار خود دارای ذخیره گاه های نیز بوده که نشان میدهد کشت و زراعت درین دوره انکشاف رده- مجسمه انسان ها بخصوص زن ها را نیز می ساختند و آنرا الهه حاصل خیزی فکر می کردند- به منظور ازدیاد محصولات زراعتی و شکار حیوانات دعا میکردند. ساختمان های عصر مفرغ عبارت فاروق آباد و دشلی است نیز در افغانستان وجود داشت،
فرضیه ها: عصر مفرغ عامل مهمی رشد مادی و فرهنگی میباشد، و وارد مرحلۀ تاریخی خود می گردد و مدنیت بلخ و بخدی بوجود
عصر سنگ میانه
میزولیتک 7000- 14000 ق.م
دومین عصر دورۀ سنگ است. زمانیکه هوا گرم میشود و یخ های قطب شمال آب میشود نظر به تحقیقات علمای جیولوژی تمام یخ های منطقه کاریلا در 12400 ق.م آب گردیده و از یخ صاف گردیده و نظر به محاسبه علمای جیولوژی هر سال 160m يخ به طرف قطب شمال عقب نشینی کرده- نظر ب محاسبه علماء 14000 ق.م آغاز سنگ میانه قبول کرده اند، عصر سنگ میانه نه تنها از لحاظ زمانی بلکه از لحاظ شکل وسایل کار و طرز معیشت با دو دورۀ قبلی خود از هم متفاوت بود، اساس زندگی انسان های عصر سنگ میانه به شکار منکی بود، درین عصر شکار به سه شکل صورت میگرفت. انفرادی، دسته جمعی و شکار دامگذاری چون تغیر در وسایل کار و شیوۀ شکار به وجود آمد لذا محصولات شکار درین مدت بیشتر گردید، انسان ها علاوه برینکه حیوانات شکار را به مصرف میرساندند تعداد اضافی آنرا نگههمیداشتند که به این اساس هسته مالداری در عصر سنگ میانه گذاشته شد، انسان ها به پرورش حیوانات پرداختند ویا حیوانات لاغر را برای مدتی نگهداری میکردند، چون محصولات مواد شکار شده بیشتر بود.
انسان ها کمتر ضرورت به جمع آوری حبوبات وحشی پیدا میکردند لذا به عوض جمع آوری حبوبات خودرو به کشت و زرع این حبوبات پرداختند پس میتوانیم بگوئیم که اساس زراعت و پرورش نباتات نیز در عصر سنگ میانه گذاشته شد مگر نمیتوان گفت که این هردو پیشه در یک وقت رشد کرد. رشد آن مربوط به اوضاع محیطی و طبیعی میشود، میتوان گفت در بعضی جاها نظر به این ظرایط زراعت و پرورش نباتات وجود داشته و در بعضی جاها زرع نباتات و پرورش حیوانات.
ابزار: درین عصر ابزار به حالات جدید کشف شد بیشتر اشکال مربع، مثلث و یا دایروی را داشت که بنام میکرولیت ها یاد میشد، از میکرولیت ها به حیث تبر کار گرفته میشد، گاهی این سنگ های کوچک را در درز چوب یا استخوان قرار میدادند و از آن به مثابۀ استفاده میشد و گاهی هم میکرولیت های کوچک مثلثی را در کنار هم قرار میدادند- به حیث اره، بر قطع ریشه های کوچک. پیشرفت این ابزار نقشی را درین دوره بازی کرد، وقتی انسان ها به این سنگ ها مواجه شدند آنرا به اساس علم اتنوگرافی تجزیه و تحلیل و فکر میکردند به از آن استفاده میکردند. درین عصر انسان ها از تیر و کمان نیز استفاده میکردند. سنگ های کوچک را در نوک چوب و استخوان قرار میردادند ویا در اروپا نیزه های به طول 2 متر که مورد استفاده قرار میگرفتند- در نوک این نیزه ها سنگ هی کوچکی که 2cm نصب میکردند. در عصر سنگ میانه انسان به نقاط مختلف نقل و انتقال مینمود. زیستگاه های که مربوط این عصر است است: غاره مرده گوسفند و غار مار است که در مزارشریف نزدیک بلخ، استخوان های گاو و گوسفند بدست آمده معلوم میشود که این حیوانیان درین عصر استفاده میشدند. گاو و گوسفند نه تنها در افغانستان بلکه در زیستگاه های عصر سنگ کشور های آسیایی، اروپایی و افریقایی دیده شده درین دوره رسامی های بروی دیوار ها با خط باریک دیده شده- زیستگاه های عصر سنگ میانه را به دو دسته تقسیم میکند: ازیل و تریدی لوا.
ازيل نام مغاره ايست که نزدیک کوه های پیرینه فرانسه بود و نام این نوع زیستگاه ها از همین مغاره گرفته شده- از مغاره که درین ساحه وجود داشت ابزار و وسایلی بدست آمده که شباهت زیادی به ابزار و وسایل اخیر سنگ قدیم داشت. چون در اخیر سنگ قدیم ابزار کوچک و مغلق نظر به تغیر آب و هوا به میان آمد و ابزار مرحلۀ اول سنگ میانه شباهت زیاد به نوع ابزار اخیر سنگ قدیم دارد. تریدی لواز نیز در فرانسه (مغاره) ابزار و وسایل این مغاره شباهت زیادی به ابزار و وسایل عصر سنگ جدید دارد. از مغاره تردی لواز بعضاً ابزار سیقل شده بدست آمده. پس میتوان گفت علاوه بر ابزار اخیر سنگ قدیم که نقش اساسی را در تولید داشت سنگ های دیگری نیز درین دوره بوجود آمد. به اساس ابزار ازیل و تردی لواز مطالعه میشود یعنی این دو معیار قرار گرفته است.
- از ترکیب دو چیز درین عصر استفاده شده سنگ و چوب، سنگ و استخوان.
- از سنگ های کوچک که اشکال منظم هندسی داشته استفاده شده است.
- درین عصر زراعت و مالداری نیز بوجود آمده که قبل از آن از شکار استفاده میشد.
- در اواخر این عصر سکونت در خانه ها بوجود آمد، قریه ها و قصر ها تشکیل شد یعنی مغاره نشینی از بین رفت (تقریباً
"لکچر استاد رسول باوری"
بخاطر درک خوب زندگی طولانی خود آن را تقسیمات کرده اند. و از دیده های مختلف آنرا تقسیم میکنیم. مثلاً مارگن دورۀ تاریخ بشریت را به سه دوره: وحشت بربریتو مدنیت.
زمانی که انسان بر طبیعت حاکمیت پیدا میکند تغیر در تمام وجوه زندگی انسان رونما میشود. وسایل کا را یافتند و در همین زمان انسان ها بر منافع و حاصلات دیگر درازی- گروه دیگر دفاع- جنگ ها- در همین زمان است که دورۀ بربریت آغاز-
یکی از دانشمندان بنام کریستن تامسن فرانسوی- ساحه تحت مطالعه باستان شناسی را به 4 دوره تقسیم کرده، دورۀ سنگ قدیم، میانه، جدید و دورۀ مس و سنگ.
سنگ قدیم: 400 هزار سال تا 80 ، سنگ میانه از 80- 25 هزار
جدید: 25- 8 - مس و سنگ از 8 تا 5 هزار سال که از نظر احتمالی است.
و از نظر تامسن چون دورۀ سنگ قدیم طولانی است بناءً باید به دوره های کوچک تقسیم کرد که به: شولین، اشولین، موسترین، اورانین، سولوترین و مگدالین که موسترین طولانی ترین است چون درین دوره انسان ها از آتش استفاده کرده اند.
نوت: میکرولیت سنگ کوچک که در دم تیر استفاده میکردند.
لوبیک دورۀ ماقبل انسان را به سه دوره: سنگ، برونز و آهن تقسیم میکند. که وی وسایل تولید را مدنظر گرفته است و میگویند انسان ابتدائی ترین وسایلی را استفاده کرده اند سنگ بوده که عصر سنگ 95 در صد زندگی انسان را در بر میگیرد (در ماقبل تاریخ) و 5 فیصد دیگر در دوره های تاریخی.
در دورۀ موسترین سیستم Re-tache استفاده نموده- درین دوره ساختن و میتودن های اسلحه سازی.
تازسان مگدامین تا زمانی که انسان ها شیوۀ شکار و شیوۀ استفاده از وسایل برای شکار را آموختند دوره های مختلف را طی نمودند بعد از این دوره دورۀ شروع میشود بنام میزولتیک (سنگ میانه آغاز): دو ممیزه در آن است.
1- وسایل پیدا شده که استثنائی بوده که بنام آذیل که درین منطقه برعلاوۀ اینکه وسایل نسبتاً پشیرفته- وسایل متنوع برای شکار نیز پیدا شده مثلاً سنگ های دندانه و ممیزۀ دیگر تردی نواز است که از لحاظ زیست مطرح است- وسایل آذیل نیز درین منطقه بوده و چیزی که آنرا جدا زیست است، در اطراف جنگل ها و وسط کوه انسان ها زندگی می کردند.
بعداً دورۀ سنگ جدید آغاز که این دوره را دورۀ انقلابی نیز- عمدتاً خصوصیات سیقل کردن سنگ که از همین سبب عصر سیقل نیز گفته میشود. انسان ها از لحاظ اقتصادی، اجتماعی و انکشاف- این عصر در اثر موجودیت بازار تولید از دیگر عصر ها تفاوت دارد- وسایل مؤثر استفاده- بعد از ختم سنگ جدید برای اولین بار با فلز و مس استفاده و آشنا شدند. در نتیجه تجربۀ سال ها متوجه شدند که باید آتش را روشن نگهدارند تا اینکه متوجه شدند که آتشدان فرو ریخت بعداً متوجه شدند که سنگی در آتش نرم شده و از بین میرود بعد از آن وسایل ساختند.
اولین فلزی که انسان استفاده مس بود. از لحاظ وسعت کلتوری، محدود و هم از لحاظ زمان چون در آن زمان از مس تنها استفاده کردند. تا اینکه متوجه شدندکه با یکجا شدن مس با قلعی ماده دیگر محکم ساخته میشود که بنام برونز یاد شده و عصر سنگ به پایان رسید.
در جای که مس اولین بار- آسیا، جنوب شرق آسیا، بین النهرین برای اولین بار استفاده ولی بعداً به اروپا نیز انتقال کردند یعنی قدیمترین آثار از همین ساحه ها بدست آمده ولی دقیق نیست که در همین ساحه برای اولین بار استفاده کردند.
عصر سنگ جدید
4000- 7000 ق. م
بنام نیولتیک نیز یاد می شود- نیو جدید و لیتک به معنی سنگ میباشد یعنی عصر سنگ جدید معنی میدهد. تکتیک جدید در ساختن ابزار بوجود آمد که عبارت از بریدن و صیقل سنگ است. در پهلوی آن از تکتیک سابق نیز استفاده میشد یعنی از تراش سنگ و بریدن دو طرف سنگ استفاده می شد. عصر سنگ جدید را از روی خصوصیت آن میشناسیم.
1- استحصال سنگ چقماق از معادن. انسان های که در عصر سنگ جدید زندگی میکردند به کمبود سنگ چقماق به روی زمین مواجه شدند، زیرا نفوس درین مدت زیاد و اقوام و قبایل تشکیل شده بودند لذا انسان ها درین دوره مجبور شدند برای بدست آوردن چقماق از معادن استفاده کردند. به دو طریقه استحصال شد.
• با استفاده از شاخ های گوزن، آنها برای بدست آوردن چقماق توسط شاخ گوزن معادن می کندند.
• بالای سنگ آتش در میدادند و باز دفعتاً آب سرد بروی آن می ریختاندند و به این شکل سنگ ها به پارچه تبدیل میشد. سنگ های پارچه شده را جمع آوری میکردند عین کار را دوباره انجام میدادند تا خود را به طبقه تباشیری معدن میرساندند و سنگ چقماق را استحصال کردند.
2- استفاده از تبر سنگی: با استفاده از تبر سنگی شاخچه درختان جنگلزارها را قطع میکردند و از آن در ساختن خانه ها برای خود استفاده مینمودند، مردمان این دوره علاوه برین که برای خود خانه می ساختند برای حیوانات خود نیز خانه میساختند.
3- استفاده از سنگ های یشمی و نفرید: یشمی و نفرید دو نوع سنگی بود که در عصر میانه از آن استفاده به عمل میامد مانند فولاد سخت بود و از طرف دیگر درشت بود، هسته ها آزار میداد لذا انسان های دوره مجبور شدند که این سنگ ها را سیقل نمایند.
4- بوجود آمدن ظروف سفالی: ظروف سفالی برای بار اول در عصر سنگ جدید به میان آمد این ظروف از گل ساخته شد و ظروف ابتدائی سفالی توسط دست ساخته شده و بیشتر شکل هرم را داشته تا در آتش دان به خوبی گذاشته شود، ظروف سفالی معمولاً دارای نقاشی ها نیز بود و با خطوط هندسی هر نقطه از خود رسم های خاص یا اشکال خاص را از ظروف ایجاد کرد. که توسط آن ما مردمان مناطق مختلف را می شناختیم.
ساحات عصر سنگ جدید در افغانستان عبارتند از: شبرغان، اندخوی، خم آب، جرقدق، آقچه، قره کمر، درۀ کور، فارمار در بلخ میباشد، درین ساحات بیشتر از 15 زیستگاه عصر سنگ جدید کشف گردیده و از آن بیشتر از 700 عدد ابزار این دوره بدست آمده، قبلاً دانشمندان فکر می کردند که در عصر سنگ جدید در افغانستان زراعت و مالداری وجود نداشت مگر تحقیقاتی که دانشمندان درین ساحات کردند از ساحات عصر سنگ جدید لوحه های سنگی، داس سنگی، مواد فضله حیوانات، دانه های جو و گندم بدست آمده که نشان میدهد زراعت و مالداری در افغانستان این دوره وجود داشته و انکشاف کرده ساحات عصر سنگ جدید در افغانستان 4000 ق-م وجود داشت. آق کپرک و دره دادیل نیز از جملۀ این عصر است.
تحقیقات که در حوزه پنجوایی قندهار صورت گرفته در آن جامعه ساحه مربوط به عصر سنگ جدید کشف شده عبارتند از: شمشیر غار، تور غار، ده موراسی غندی. که از جمله ده موراسی غندی علاوه بر آثار سنگ جدید مجسمه گلی بنام مغ بانو یا الهه مادر کشف شده که در حقیقت الهه حاصل خیزی بود.
اینولیتک (عصر سنگ و مس)
اینو به معنی مس و لتیک به معنی سنگ، بعد از عصر سنگ جدید آغاز میشود، این عصر را بنام کلکولیتک نیز یاد میکنند. از 3000- 4000 ق-م ادامه دارد. این عصر را بخاطری کلکولیتک میگویند که درین دوره ابزار سنگی، چوبی، فلزی و ظروف سفالی را در کنار هم میتوان دریافت. باوجودیکه درین دوره ظروف فلزی و سفالی مورد استفاده قرار میگرفت. مگر رول اساسی را ابزار سنگی داشته طرز معیشت زندگی انسان ها درین دوره بیشتر به زراعت و مالداری استوار است در دوره کلکولیتک در کنار دریا های بزرگ مدنیت های بزرگ بوجود آمد. به طور مثال در کنار دریای نیل، بین النهرین وغیره و افغانستان چون در بین این مدنیت ها قرار داشت نقش یا رول نیز درین مدنیت ها بازی کرده زیرا افغانستان خود دارای دریا های بزرگی چون آمو، اکسوس، اندوس (سند)، هیرمند و ارغنداب بوده است. در دورۀ مدنیت اینولیتک انسان ها در کنار این دریاها زندگی میکردند. بصورت عموم میتوان گفت، مدنیت اینولیتک در جاهای مختلف در سال های از 5000 تا 1000 ق.م در جا های مختلف وجود داشته و دیده شده یکی ازین مدنیت ها را که پردۀ را از راز تاریخ برداشت مدنیت هراپه و موهن جودیدرو، مدنیت هراپه در پنجاب و موهنجودارو در کنار دریای سند به وجود آمده، زمانیکه سرجان مارشال تحقیقات خود را در کنار دریای سند آغاز کرد و از زندگی بزرگی را کشف کرد (در مورد مدنیت ها). قبلاً چنین فکر میشد که در مدنیت هند نقش آریائی ها بیشتر بوده مگر این تحقیقات نشان داد که مدنیت هراپه و موهنجودارو منحصر به مردم بومی و اصلی این منطقه است یعنی خود شان این مدنیت را بوجود آورد. مدنیت بزرگ آنها درین دوره دارای شهر منظم، سرک های مستقیم، تجارت وغیره بودند. پلان شهر به اساس نقشه منظم هندسی طرح شده، آنها در آن زمان حمام های منظم وغیره تأسیسات منظم و ساختمان عصر ساخته شده از خشت پخته- علاوتاً در انتقال اموال از عرابه استفاده و برای اولین بار توسط نرگاو ها کش میشد. خشت پخته در خراپه و موهنجودارو قبل از همه دیده شده در حالیکه در کشور های دیگر که دارای مدنیت بزرگ میباشند پنبه و پخته 2000 سال بعد مورد استفاده قرار گرفت، مدنیت اینولتیک را بیشتر در نواحی جنوب غرب افغانستان (مندیگک، سیستان و کویته) دیده میتوانیم.
مدنیت اینولیتک معمولاً 5 خصلت دارد: 1- زراعت توسط کلند ها. 2- ساختن خانه های بزرگ برای قبایل بزرگ. 3- استفاه از فلز برای ساختن ابازر و وسایل. 4- ساختن مجسمه ها مخصوصاً مجسمه زن ها که آنرا سمبول حاصل خیزی می پنداشتند. 5- بوجود آوردن رسم ها و اشکال منظم هندسی بالای ظروف سفالی.
یکی از دلایلی که مدنیت اینولیتک در ساحۀ جنوب غرب افغانستان دیده شده موجودیت دریاها و علاوه بر آن کوه های که درین منطقه وجود داشته حاوی مس بوده، ذوب مس به حرارت 1034c ضرورت دارد در آن زمان بوجود آوردن چنین حرارت مشکل بود. مس به شکل تصادفی کشف گردید بعد از آن استفاده زیاد آنها متوجه گردیدند سنگ زردی را که آن ها مورد استفاده زیاد آنها متوجه گردیدند سنگ زردی را که آن ها مورد استفاده قرار میدهند خاصی عجیبی دارد بعد از آن به موجودیت فلز بودن آن چی- از طرف دیگر چون مس رطوبت را جذب مینماید لذا ابزار ساخته شده از مس در اثر اوضاع جوی زودتر خراب میشود. (مهر های گلی در زمان یا عصر سنگ و مس کشف شد).
ساحات: سه ساحه- سیستان، مندیگک و کویته که مربوط عصر سنگ و مس.
سیستان درج نوب افغانستان واقع است، یک ساحۀ بسیار وسیعی را در 3000 سال بیش- بالا به دو ساحه تقسیم شده سیستان شرقی و غربی که شرقی مربوط افغانستان و غربی آن مربوط ایران. در سابق مدنیت- واحد خصوصیت واحد داشت چون یک سرزمین واحد بوده است. اگر سیستان شرقی و غربی را جدا جدا مطالعه
غربی که مربوط ایران 5 زیستگاه عصر سنگ و فلز کشف- کوچک بوده و معمولاً یک بسوه مساحت داشته در پهلوی اینکه زیستگاه های کوچکی در سیستان شرقی کشف شده زیستگاه بزرگی نیز در آنجا موجودات بنام شهر سوخته معروف است، مساحت زیستگاه های شهر سوخته 30 بسوه یا یک و نیم جریب بوده است. شهر سیستان در 3000 ق.م توسط قبایل آن زمان اشغال شد این ساحه یک ساحۀ زراعتی بوده زمین حاصل خیز داشته و توسط دریای هیرمند آبیاری میشود. ظروفیکه از زیستگاه های ایران یا سیستان غربی کشف گردیده معمولاً توسط چرخ کلالی ساخته میشدند و دارای نقاشی های انبوه، اشکال هندسی ویا اشکال مار و آهو بوده. ابزاریکه از سیستان کشف شده معمولاً ابزار و وسایل چقماقی، فلزی مثل تبر و زیورات زن ها و مرد ها بوده است.
سیستان شرقی: سیستانی که در افغانستان است 40 زیستگاه کوچک کشف شده که این زیستگاه کوچک کشف شده که این زیستگاه ها معمولاً یک و نیم بسوه اند در سیستان شرقی هم زیستگاه های بزرگی هم شبه شهر سوخته وجود داشته- ظروف سفالی که از سیستان شرقی کشف شده دارای نقاشی های رنگه بوده و مشابهت با ظروف کشف شده سیستان غربی دارد. همچنان ابزار و وسایلی که ازین ساحه کشف شده شبه سیستان غربی است.
در ساحه سیستان افغانی البته در کوه های آن به مقدار زیاد مس وجود داشت قبایل آن زمان علاوه برینکه مس را استخراج میکردند و از آن ابزار و وسایل می ساختند مس را به مناطق همجوار دیگر صادر میکردند.
در ساحه سیستان شرقی دو ساحه تپه سرخ داک و سفید داگ یا داغ- در
واقع است. یک ساحه باستانی و وسیعی بوده که درین ساحه بقایای دیوار ها یا مخروبۀ دیوار ها به چشم میخورد چون این دیوار ها از خشت پخته ساخته شده، به این ساحه رنگ سرخ- لذا سرخ داگ یا داغ مسمی است. در وسط این ساحه یک تپه به نظر میرسد که 31 متر ارتفاع دارد در جنوب غرب این تپه 400 متر یک تپه دیگری به عین ارتفاع یا 30 متر دیده میشود. ساختمان تپه سرخ داغ که خشت پخته ساخته شده مقبره بود.
ساحه دیگر سفید داگ، از خشت خام- ساختمان آن قلعه جنگی بود.
مندیگک: یک ساحۀ باستانی است مربوط قندهار امروزی میشود- سرزمین حاصل خیز و زراعتی است، توسط دریای هیرمند، ارغنداب و معاونین آن آبیاری میشد ساحۀ مندیگک در 4000 ق.م توسط قبایل آن زمان اشغال شد، حفریاتی که درین ساحه صورت گرفته ابزار زیادی مسی در جریان آن بدست آمده است.
مندیگک یک ساحۀ وسیع است و دورا دور این ساحه وسیع زیستگاه های زیادی کشف شده که در وسط این زیستگاه ها یک ساختمان دایروی وجود دارد (ساختمان مرکزی) که به گمان اغلب این ساختمان به منظور مراسم مذهبی مورد استفاده قرار میگرفت بین ساختمان های مندیگک و ساختمان های هراپه و موهنجودارو مشابهت های زیادی دیده میشود مگر ستون پایه های که در هراپه و موهنجودارو وجود دارد درین ساختمان ها به نظر نمیخورد. این ساحه در اخیر 3000 ق.م و آغاز 2000 ق.م به آخرین مرحلۀ انکشاف کلتوری خود رسیده بود. در حفریاتی که در مندیگک صورت گرفته از طبقه اول ابزار و آلات مسی (کارد و تبر و زیورات زن ها و مرد ها) بدست آمده. طبقات 3 و 4 به مراحل قبلی ارتباط دارد. علاوه بر آن در کاهگل دیوار ها دانه های گندم البته دانه های سوخته بروی صحن اطاق ها بدست آمده که نشانۀ رشد زراعت و مالداری درین ساحه بوده و همچنان از مندیگک وسایل ریسیدن تار و کارگاه بافندگی کشف گردیده که نشان میدهد که برای اولین بار درین منطقه بافندگی نیز مروج گردیده. از مندیگک ظروف گلی رنگه و نقاشی شده از طبقه 2 و 3 آن کشف شده که با ظروف سیستان و کویته شباهت دارد. در داش ها پخته و توسط چرخ کلالی- مقبره های شان به شکل مربع بوده، داخل دیوار های مربع خشت خام گرفته شده معمولاً یک قبیله مرده ها خود را در داخیل این مربع دفن میکردند، وقتی مرده های جدید میشدند مرده های قدیم را گوشه میکردند. کلتور این ساحه در اواخر 3000 و اوایل 2000 ق.م انکشاف- ساختمان های مرکز 35m ارتفاع دارد.
در مندیگک مجسمه های زن ها و حیوانات کشف شده که حیثیت ارباب الانواع را داشته بوده است این مجسمه ها شباهت به هراپه دارد.
علاوتاً ازین ساحه مهر های گلی و سنگی نیز کشف گردیده که در حقیقت نشانۀ پیدایش مالکیت خصوصی درین منطقه بوده است.
مدنیت کویته: مدنیت کویته هم مربوط به مدنیت عصر سنگ و مس میشود و خود کویته امروز جز خاک افغانستان نیست مگر ساحۀ باستانی مدنیت عصر سنگ و مس جز افغانستان باستان بود، کویته اقلیم خوب دارد و زمین حاصل خیز دارد نظر به داشتن زمین حاصل خیز و آب و هوای خوب در نیمۀ دوم هزارۀ سوم (3000 ق.م) توسط قبایل آن وقت برای مسکن گزین شدن انتخاب گردید.
معمولاً گندم این ساحه بصورت للمی زرع میگردید. در کویته نیز زیستگاه های عصر سنگ و مس به تعداد زیادی کشف گردیده است. معمولاً مساحت این زیستگاه ها نیم بسوه و یک و نیم بسوه میباشد. تفاوت این ساحه اینست که زیستگاه های کویته اطاق های زیاد دارد و به بخش های مختلفی تقسیم شده اند همچنان در بین زیستگاه ها کوچه های باریک دیده می شود. علاوه بر زراعت، مالداری نیز درین جا مروج بوده. از زیستگاه ها ابزار و وسایل مسی زیادی از قبیل کاردها، تبرها، سوزن جوال دوزی وغیره بدست آمده. کیفیت ظروف سفالی بدست آمده از کویته نیز در سطح عالی و انکشاف یافته است این ظروف دارای اشکال منظم هندسی بوده و حاوی رسم های حیوانات آبی و حیوانات خشکه مثل پرندگان میباشد. ظروف سفالی این دوره توسط چرخ کلالی ساخته شده در داش های مخصوصی پخته گردیده است و با رنگ آمیزی زیبا تزئین شده، این ظروف با ظروف سیستان و مندیگک شباهت زیادی دارند. درینجا علاوه بر مجسمه زنها مجسمه حیوانات را نیز میساختند مخصوصاً مجسمه گاو ها و اسپ ها را، این نوع مجسمه ها از د موراسی غندی قندهار نیز یافت شده است.
(ظروف سفالی که از مندیگک دریافت شده با عین خصوصیات این ظروف در اطراف دریای کنر، لوگر، فراه و بعضی قسمت های دیگر بدست آمده).
مرور مختصری به عصر سنگ
در دورۀ شولین و اشولین در مورد زیستگاه ها و مقبره ها بصورت عموم معلومات زیادی در دست نداریم و همچنان در افغانستان تا هنوز کدام ساحۀ کشف نشده که نمایندگی از خصوصیات این دوره بکند، مگر به ارتباط دورۀ موسترین بسیاری ساحات در اکثر نقاط جهان کشف گردیده است. هم چنن ما در افغانستان ساحات مربوط موسترین را داریم، درین دره مردم مصروف شکار بودند و معمولاً بز کوهی را پرستش می کردند.
مردم دورۀ موسترین در مغاره ها زندگی میکردند و همچنان در مغاره ها آتش دان داشتند دور آن جمع شده خود را گرم میکردند و غذای خود را می پختند. همچنان درین دوره در همین مغعاره ها و اطفال و اقارب خود را در کنار خود دفن میکردند تا از شر حیوانات محفوظ بمانند، علاوتاً ابزار و آلات را نیز در مغاره می ساختند. در دورۀ موسترین انسان ها مرده های خود را قات شده میکردند، زیرا آنها میدانستند که در دنیای دیگر زنده میشوند و از ترس اینکه اقارب و انسان های دیگری را با خود نکشانند آنها را قات شده دفن میکردند و بالای سر آنها سنگ های بزرگ می گذاشتند و شاخ های آهو یا بز کوهی را چون آفتاب پرست بودند به عنوان تقدس آنجا می گذاشتند. لذا دفن انسان ها برای بار اول در دورۀ موسترین آغاز شد.
در اواخر سنگ قدیم تشکیل طوایف و اقوام بوجود آمد و در عصر سنگ میانه و جدید به حد اعلای خود انکشاف کرد هم چنان شکار انفرادی در اخیر سنگ قدیم بوجود آمد، در دورۀ بعدی میانه و جدید مراحل رشد و انکشاف خود را از جهات مختلف طی کرد. مرده ها در عصر سنگ میانه و جدید نیز قات شده دفن میشدند. مگر برعکس سابق دست های مرده ها را بالای سورین شان می گذاشتند در حالیکه هر دوره موسترین دست ها را به طرف بالا زیر گردن مرده مه گذاشتند.
علایم زراعت هم در اخیر سنگ قدیم به میان آمد و دو دورۀ بعدی انکشاف- در دوره های سنگ میانه و جدید علاوه به با مرده ها زیورات زنانه و مردانه را نیز دفن میکردند. بالای مرده ها رنگ سرخ که از مواد معدنی تهیه میشد و به مقدار زیاد بالای مرده می انداختند. رنگ سرخ را به منظور کمک کردن به مرده برای دوباره زنده شدن وی می انداختند. استخوان مرده ها این دوره دارای چنین رنگ اند. درعصر سنگ میانه و جدید قبرستان بزرگ قومی بوجود آمد مرده ها به شکل انفرادی درین قبرها دفن میشدند، هر قوم قبرستان جداگانه داشت.
در زیستگاه های سنگ میانه و جدید در دیوار ها رسامی و نقاشی های حیوانات و مجسمه حیوانات دیده میشود این رسامی ها و مجسمه ها بیشتر جنبه مذهبی داشتند. آنها به منظور بدست آوردن محصولات زیاد شکار این رسم را می کشیدند و قبل از رفتن به شکار نزد آن رفته دعا و کمک. مجسمه زنان به مثابه رب النوع الهه حاصلخیزی و محصولات به بار اول دو عصر سنگ و مس بوجود آمد. زن را چون موجود پر فیض و برکت و تولید فکر میکردند لذا مجسمه آنها را به حیث الهه های رب النوع میساختند قسمت های اندام زن را برجسته میساختند یا رسم میکردند. این برجستگی مفهوم فیض و برکت بیشتر بود و در اخیر سنگ و مس مجسمه مردها را نیز ساختند.