دټولني بنسټ ايښونکی : محمد جان باوري             تاسيس : دکب مياشت ١٣٦٩ کابل، افغانستان               د افغانانو لپاره تاريخي ، کلتوري او پوهنيزي ليکني           


   
 
 
باستانشناسی عصر فلزات افغانستان
باستانشناسی عصر فلزات افغانستان مدخل : باستانشناسی افغانستان يکی از مضامين بنيادی در ديپارتمنت بشر شناسی و باستانشناسی است. محصلين اين رشته با ابعاد و جهات مختلف باستانشناسی افغانستان اشناشده و مسير دست اوردها و کمبوديها در جريان دورۀ تحصيل پی خواهد برد. درک دقيق از ساحات باستانی و دوره های مربوطه آنرا کسب مينمايد و نيز با مطالعۀ و اموختن مضمون باستانشناسی افغانستان ميتواند ، کارهای تکميل ناشده را بفهمند و ساحات دست ناخورده را بشناسند. ديپارتمنت بشر شناسی و باستانشناسی برای درک بهتر محصلان اين رشته مضمون باستانشناسی افغانستان را در دوسيمستر تحت عناوين باستانشناسی عصر سنګ و باستانشناسی عصر فلزات افغانستان تقسيم وبرای تدريس در نظر ګرفته شده است. قابل ياد اوري است که تقسيم اين مضمون در دوسيمستر بر بنياد دوره ها ی معمول در باستانشناسی صورت نه ګرفته بل ، ساحۀ بس طويل و موضوعات بس عمده در باستانشناسی افغانستان و از جانب ديګر تدريس دو رشتۀ بنيادی در اين ديپارتمنت ( بشر شناسی و باستانشناسی ) و يک رشتۀ جانبی ( مضمون تاريخ ) ساعات تدريس را محدود نموده است ، لذا مضمون باستانشناسی افغانستان در دو سيمستر تدريس ميګردد. چنانچه روشن است در سميستر قبلی مضمون تحت عنوان باستانشناسی عصر سنګ را خوانديم، و در اين سيمستر مضمون باستانشناسی عصر فلزات را پی ګيری مينمايم. باستانشناسی عصر فلزات افغانستان در حقيقت باستانشناسی مدنيتهای اوليۀ افغانستان است . جوامع اوليه اولين بار استعمال فلز را در نتيجۀ تجارب فراوان از ګذشته ها و کلتورهای ابتدايی خويش اموخته و کسب کرده بود. استعمال فلز زمينۀ ظهور مدنيتهارا مساعد ساخت . به اين تر تيب استعمال فلز توسط انسانها تغييرات همه جانبه را در زيست باهمی انسانها و طرز و ساخت اجتماعی ان جوامع به وجود اورد. اين تغيير مسلمآ تبديلی کلتور ابتدايې انسانها به مرحلۀ تمدن بوده است. از اين جهت ميتوان ګفت که عصر فلزات افغانستان در حقيقيت عصر اغاز مدنيتها در افغانستان و جهان است. بانظر داشت مطالب فوق ، در فصل اول و بحث اول اين مضمون مباحثۀ تفصلی پيرامون مدنيت ها ، مميزات و شرايط پيدايش آنرا مورد مداقه قرارميدهيم، در فصل دوم دورۀ اينوليتيک را با مميزات آن به بحث ميګيريم، در فصل سوم عصر برونز در افغانستان را مطالعه مينمايم و به تعقسب آن در فصل چهارم وردو اريائيان را به برسی خواهيم ګرفت و فصل پنجم را به اثرات مدنيتهای کشورهای مجاور اختصاص خواهيم داد ، فصل ششم را به مدنيت يونان باختري و مشخصات آن و در فصل هفتم مدنيت يونان بودايې را با مشخصا ت ومميزات آن مطالعه خواهيم نمود. در فصل هشتم و پايانی اين مضمون مباحثه پيرامون بقايايی کوشاني و يفتلي ها و ابدات باقی مانده از ان دوره های را به بررسی خواهيم ګرفت .در پايان نتيجه ګيری کلی را خواهيم داشت که به اين تر تيب کليات مضمون باستانشناسی افغانستان را به اتمام خواهيم برد . باوری استعمال فلزات و اغاز مدنيت های اوليه در افغانستان الف : بحث عمومی پيرامون عصر فلزات و مدنيت انسان به مثابۀ عالیترین هستی روی زمین مراحل متعدد و مختلفی را چه از لحاظ معنوی و فرهنگی و چه از لحاظ مادی و اقتصادی در طول سالهای فراوان سپری نموده است و بیشتر ین زمان تاریخ بشر در مرا حل ابتدایی فرهنگی و مادی گذشته است. به هر اندازه یی که بشر و جوامع بشری بسوی تمدن نزدیک میگردد و یا به مرحله تمدن میرسد، سر عت انکشاف همه جانبه آن جوامع مساعد تر میشود. جمعیت های ابتدایی، کلتورها و فرهنگهای بسیط و ساده را با تجارب حاصله زمان خویش یکجا از نسلی به نسلی انتقال داده اند. کلتور ها را پیهم، ولی با آهستگی زیاد غنی ساخته و بالاخره به مرحله انکشاف یافته آن که باستان شناسان آنرا مرحله مدنیتهای ابتدایی خوانده اند، نایل آمده اند. گروهی از دانشمندان از همه اولتر به ممیزات و مشخصات مدنیت توجه داشته اند. بعضی از دانشمندان مدنیت را مرحله متکامل کلتور دانسته و چنان ابراز رای کرده اند که مرحله مدنیت را زمانی بر یک جمعیت اطلاق نموده میتوانیم که شرایط مدنی در آن جمعیت حکمفرما باشد. این شرایط عمدتاً ایجاب موجودیت نظام سیاسی، مرکز اداری، خط و کتابت و سهولتهای خدمات اجتماعی متناسب با تکاثف نفوس، را مینماید. تعدادی هم بر علاوه مطالب یاد شده مازاد اقتصادی و بافت قومی را برای افاده کامل مدنیت یاد اوری کرده اند وعده یی هم سهم انکشاف زراعت را از معیارهای عمده مدنیت اولیه دانسته اند. اگر همه این نظریات را جمعبندی نماییم، شناخت مدنیت اولیه را با فهرست نمودن ممیزات ذیل خواهیم یافت و مدنیت اولیه بشری مرحله معین انکشافی جوامع بشریست که اساساً دارای صفات نظامی سیاسی، مرکز اداری، مازاد اقتصادی، تکاثف معین نفوس متکی بر پیشه زراعت آبی، استعمال وسایل مشخص کار و تولید و اراکین دینی و معنوی باشد. در اوایل قرن نوزدهم دانشمندان باستان شناسی به دوطرح محوری که در واقعیت دوطرز دید پیرامون منشأ مدنیت بود منقسم گردیدند. عدۀ یی به این باور ند که مدنیت بشری منشأ واحد دارد واز یک حوزه مدنی باستانی به سائرنقاط زمین انتشار نموده است. تعدادی معتقد به این است که مدنیت هر حوزه باستانی مطابق شرایط خاص محیطی پا به عرصه وجود گذاشته است. الیوت سمیت (Elliot Smith) گوردن چایلد (Gordan Child) مور گان (Morgan) و تعداد دیگری نظریه اولی را حمایت میکردند و جولیان استوارد (Julian Esteward) و خانم بوسر آف (Ms. Buser Aupe) نظریه دومی را مورد حمایت قرار داده اند. گوردن چایلد مشهورترین باستانشناس انگلیسی نظریه انتشار گرایی (Diffiusion) را تا سر حدی حمایت نمود که ده ها سال بر افکار عمومی باستانشناسان حاکمیت داشت. موصوف تمدنهای باستانی مصر، بین النهرین و حوزۀ سند را مورد مطالعه قرار داده وبه وجوه مشابه این مدنیتها ارج زیاد قایل است. وی در این رابطه آثار متعددی را به نشر رسانید که عمده ترین آن به نام «سیرتاریخ» است که در آن به تیوری انقلاب شهری توجه داشته و از جمله آثار تائیدی بر مفکوره انتشار گرایی میباشد. با وصف آنکه در آخرین اثرش به نام «در آمد کوتاه بر باستانشناسی» به ارزش دگرگونیهای محیطی و بومی توجه نمود، ولی تا آخرین لحظات زنده گی اش به تیوری انتشار گرایی معتقد باقی ماند. بر خلاف نظریه گوردن چایلد، جولیان استوارد نظریات خویش را تحت عنوان «دگرگونی فرهنگی» ارایه داشته است. موصوف به این باور بود که پیروان تطور گرائی تک بعدی و انتشار گرائی که به رشد مشابه جوامع قایلند در واقع نقش محیط را نادیده گرفته؛ لذا روش معقولی برای دریافت منشاء مدنیت های اولیه را باید بوم شناسی فرهنگی (Cultural Ecology) دانست. به عقیده او فرهنگ با محیط جغرافیائی خود رابطه بسیار نزدیک دارد. هر ناحیه مهم جغرافیائی مانند جنگلهای گرم سیر، رودخانه ها و نواحی سرد سیر در فرهنگهای آن نواحی اثرات زیادی بر جا گذارده و به عبارت دیگر بوم شناسی در شناخت تکامل فرهنگی موثریت اساسی داشته است. با وصف نظریات متعدد و گونه گون در رابطه به ممیزات و مشخصات مدنیتهای اولیه و منشاء آن، توافق اکثریت دانشمندان باستانشناسی به این امر وجود دارد که قدیمترین مدنیت جهان باستان اطراف دریای نیل در مصر بوده که تاریخ آن به شش هزار سال قبل از میلاد میرسد. دانشمندان مختلف مانند ماریت (Mariet) از فرانسه (1821 – 1881) میلادی، اگاستون ماسپیرو (Agusteen Maspero) (1846 – 1961) فنلندیرز پتری (Flienders Petree) (1853 – 1942) لارد کاروالان و کارتر باستانشناسان امریکائی ودیگران یکی بعد دیگرکاوشهای باستانشناسی را در نقاط مختلف مصرانجام داده اند. دانشمندان متذکره منحیث المجموع به این باوراند که باشنده گان اطراف دریای نیل صاحبان قدیمترین مدنیت جهان میباشند. تحقیقات و کاوشها در حوزۀ بین النهرین که از جانب باستان شناسان مختلف بعمل آمده، نشان دهنده آنست که در هزاره پنجم قبل از میلاد مر دمان قدیم بین النهرین که در اطراف دو دریای بزرگ (دجله و فرات) زنده گی داشتند به مرحله تمدن نایل آمده بودند. این مطلب در حفریات باستان شناسان مانند دیسر زیک آلمانی (1877 میلادی) لیکدان، مکی ، واترلین امریکایی، لیونارد وولی انگلیسی و دیگران به اثبات رسیده است. مدنیت سند را دانشمندان به هزاره چهارم و سوم قبل از میلاد متعلق میدانند. آثار این مدنیت در ساحات باستانی هرپه و موهنجودارو کشف ګردیده است. کاوشهای هرپه توسط باستانشناس معروف انگیسی سرجان مارشال و مطالعات منطقۀ موهنجودار توسط باستان شناس هندی به نام بنرجی صورت گرفت. آثار کشف شده روشن ساخت که مدنیت بزرگی در اطراف دریایی سند از جانب باشنده گان بومی آن سر زمین ایجاد شده که روابط وسیع با مناطق همجوار خاصتاً با مردمان محلات باستانی افغانستان قدیم مانند باشنده گان مندیگک، ده موراسی غوندی، سیستان و غیره بر قرار نموده بودند. سر زمین افغانستان باستان که در منطقه وسیع از مدنیتهای اولیه مانند مدنیت حوزۀ دجله و فرات در غرب، مدنیت حوزه سند در جنوب و مدنیت دریای زرد چین در شمال شرق قرار داشت، نیز مورد توجه دانشمندان باستانشناسی واقع شد. حفریات و کاوشهای متعدد در گوشه و کنار افغانستان صورت گرفته و در نتیجه آثار گرانبهای فرهنگی و مدنی را بدست آوردند. بنا بر ارزشمندی و جایگاه مهمی که افغانستان در طول تاریخ احراز کرده است دانشمندان این سرزمین را به القاب و اصطلاحات گونه گون یاد کرده اند. گوردن بیلی و اشربون مدیر انجمن آسیایی امریکا، افغانستان را به نام خزینۀ عظیم شواهد مدنیتهای مختلفه در جهان قدیم یاد کرده است؛ ماوریز یوتوزی باستانشناس جاپانی، باشنده گان افغانستان قدیم را اولین تاجران لاجورد در جهان باستان خوانده است؛ توینبی مؤرخ انگلیسی افغانستان را چهاراهی مدنیتهای باستانی گفته است؛ علامه حبیبی افغانستان را مهد مدنیتهای آسیایی نامیده است و تعداد دیگری از دانشمندان، افغانستان را به نحوی ملقب به عناوین مختلفه نموده است که نمایانگر عظمت افغانستان باستان میباشد. روشن است که زمان طولانی از تحقیقات باستانشناسی در افغانستان به طور رسمی ، سپری نگردیده است، با وصف آنهم آثار نهایت گرانبها و ارزشمند چه مربوط به مدنیتهای اولیه (دورۀ انتیک) و چه مربوط به ادوار قبل از مدنیتهای باشد، از آن بدست آمده است. اساساً حفریات و کاوشهای باستانشناسی در افغانستان را میتوان به دو مرحله معرفی نمود؛ مرحله اول عبارت از مرحله حفریات غیر قانونی است که عمدتاً از اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم اغاز گردیده که مسببین عمده آن اروپائیان بوده اند. در این مرحله تعداد زیاد از اشخاص مسلکی و غیر مسلکی به افغانستان سرازیر شده و سر گرم سروی، حفاری و انتقال آثار باستانی گردیدند که در این رابطه اشخاص مانند: مور کرافت (Morcraft) تربیک (Tarbeek) کورت (Ceurt) چارلس مسون، (هونیک بر گر (Honiq Berger) یات (Yat) سیمپ سون (Simp Son) و غیره را میتوان یاد کرد، آغاز اين دوره عمدتآ از (1823) میلادی شروع گردیده و الی (1922) میلادی ادامه یافت. در جریان سال 1922 هیئت های مختلف از گوشه و کنار جهان به افغانستان آمدند و علاقمندی به آثار و شواهد مدفون در خاکهای این کشور نشان دادند. در این جمله هیئت ها و باستانشناسان فرانسوی در سال 1922 میلادی، هیئت دانشمندان شوروی اسبق در سال 1922 میلادی، هیئت باستانشناسان ایتالوی درسال 1937 میلادی، هیئت باستان شناسان امریکایی در سال 1948 میلادی و تعداد دیگر دانشمندان باستان شناسی مانند: باستان شناسان هندی، جاپانی، چینی و تعداد دیگر به افغانستان سفر نمودند و در نقاط مختلف کشور به حفریات و کاوشها پرداختند. تحقیقات این دانشمندان در رابطه به محلات حفاری شده در کتابها، جزوه ها، رساله ها و مقاله ها به نشر رسیده، که در ارایه معلومات پیرامون تاریخ قدیم کشور و مدنیتهای اولیه افغانستان نقش به سزا ایفا نموده است.

  

بېرته شاته

Webmaster[at]Salaamtolana.orgDesign by: Benawa Network Copyright © SalaamTolana.org 2006