به فراخوان مشاعره جام غور
وطندار
ای دوست
نميرسـد بـار کـج ، تـامـنـزل ارمان ای دوست نه سالک کجرو رسدبه قـصـر کـنـعـان ای دوست
هرکی از خـود ګذرد، ګردُن فـلـک بـا اوسـت چشم طماع نبرد زء خزاين ، فـراوان ای دوست
ګر داد ، خــواهی زء نوشيروان عادل مجو سـر حسيـن بـه ، از يـزيـد سـلطان ای دوست
مـه پـوش جـامـه حـرير ، زء اهريمن بد ذات کـربـاس بـپـوش در وصلت انسان ای دوست
ازپـروانه ، سـوخـتـن آمـوز و از ليث عـياری راه مرو ، يـار مباد ، با نامردان ای دوست
چـو(جام غور) باش سر به فلک ای(وطندار) بسـاز( نـدا) ی (حيدری) را(طوفان) ای دوست
يا داشت :
١ - ( ندا ) داکتر نصير ندا .
٢ - ( حېدری ) عابد حیدری .
٣- (طوفان ) نصر الله طوفان .