دټولني بنسټ ايښونکی : محمد جان باوري             تاسيس : دکب مياشت ١٣٦٩ کابل، افغانستان               د افغانانو لپاره تاريخي ، کلتوري او پوهنيزي ليکني           


   
 
 
(( بازسازي مجسمه های بزرګ باميان ))

                   

                     مکثی بر نظريات پيرامون  (( بازسازي مجسمه های بزرګ باميان ))


به اګاهان مسائل سياسی _ اجتماعی وفرهنګی افغانستان هويدا است که فاجعه تخريب مجسمه ها در افغانستان خاصتا دو مجسمه بزرګ بودائی در باميان از همه اولتر عکسلعمل افراطيون وتاريک فکران در برابر حوادث پيشرونده انزمان در جهان وافغانستان بوده است ، و محاصل ان جز شرمساری و محکوميت اجتماعی وتاريخی به عاملين ان چيزی ديګردر پی نداشت . اوراق پراز فراز ونشيبهای تاريخ افغانستان ګواه حوادث ګوناګون بوده ، ولی فاجعه فرهنګی به سان تخريب مجسمه های بزرګ بودا ئی باميان را درسطور تاريخ افغانستان يا نه داشتيم واګر داشتيم هم به تناسب اين فاجعه نبوده است .
مجسمه های بزرګ بودائی در باميان نه تنها يکی از اثار ګرانبهای فرهنګی کشور ما بوده ، بلکی نمونه از ميراثهای فرهنګی جهان باستان نيز به حساب ميرفت . متاسفانه ماو جهان اکنون ان مجسمه هارا در اختيار نداريم ، که جای بس تاسف واندوه است . همانګونه که اين مجسمه ها قربانی تبليغات پوچ و بيهوده ګرديد ، اکنون به ګونه ديګر تبليغات وهياهوی بی معنی برای ترميم و بازسازی ان به ګوشها ميرسد.
در اين نبشته ميخواهم به اختصار لازم مسائل چندی را به عنوان دانشمندان باستانشناسي افغانستان و متخصيصين افغانی و افغانستان شناسان ساير کشورها در ميان ګذاشته و در فرصت کنونی خدمت شما حضار محترم ارايه نمائيم . در اين بحث مساله در دوبخش محدود شده که عبارتند از : اول ؛ نګاهی به نظريات وعقايد حمايت کنندګان اعمار مجدد مجسمه های بودائی در باميان ؛ دو ديګر : ارايه مطالب برای عدم ضرورت اعمار مجدد مجسمه های بودائی در باميان ؛
دوستان عزيز ، بحث را از فوائيد بازسازی مجسمه های باميان اغاز مينمايم : دلايل فراوان برای نيت خوب و ارزوی عالی موجود است که باز سازی اين مجسمه هارا جدی وانمود سازد ، از قبيل : ما بارديګر صاحيب مجسمه هاې بزرګ در افغانستان خواهيم بود ؛ تعداد سياحان و جهان ګردان به نسبت مجسمه های باز سازی شده به باميان زيادتر خواهد شد ؛ معتقدين ائين بودائی با ميان مقدس را باز خواهند يافت ؛ کار به کارګران در باميان ميسر خواهند شد؛ و بالا خره زخم وارد شده افرطيون بر فرهنګ افغانی التيام خواهد يافت ؛ و از اين قبيل فوائيد ديګر ميتوان برشمرد تا اذهان مردم را برای جدی شمردن و حق اوليت دادن به بازسازی ان مجسمه ها متمايل ساخت .
فوائيد متذکره در حقيقت دلايل انعده از متخصيصن و دست اندرکاران باستانشناسی بوده است که از باز سازی ان مجسمه ها حمايت وپشتبانی مينمايند . من به تعقيب توضيحات و تفصيلات اين دلايل نه ميروم ، فقط به همين ياداوری اکتفا کرده به بحث ديګر ميپردازم که چه انګيزه ها و کدام عوامل سبب اين تمايلات شده است ؟ ايا فقط حب و علاقمندی به باز سازی مجسمه ها و يا عشق به باز سازی اثار فرهنګی افغانستان مطرح است ويا در کنار ان مسائل ديګر نيز وجود دارد ؟ بدون شک ميتوان ګفت که معجون از هردو انګيزه ، هم علاقمندی به بازسازی وهم مسائل ديګر ، انچه مربوط به علاقمندی است طبعا انعده از متخصيصين شايق بازسازی مجسمه های متذکره اند که عشق فراوان با ، بازسازی فرهنګی افغانستان داشته و دراين مسير احيای مجدد مجسمه ها را نيز بخشی از اين بازسازی شمرده و اجرای انرا حمايت?مينمايند . ولی انچه مربوط به مسائل ديګر است ميتوان دو فکتور را دراين مسائل دخيل شمرد. اول اينکه تعداد ی از حمايت کننده ګان فقط به واژه ابتکار توجه داشته که جنبه تبليغاتی دارد و به اين تر تيب ميخواهند اسمش به عنوان مبتکر ويا مبتکرين اين طرح ، جاويدانی ګردد . دوديګر امتياز مادی ومالی نيز در محراق توجه ايشان قرار داشته است . اګر مطالب ارايه شده را محک قرار دهيم ، سوالات متعدد و بنيادی را خواهيم داشت که حل ان در محدوده ای نظريات خوشبينانه و طرح بلند بالای صرفا ارمانی ، حاصل نخواهد شد .
عده از باستانشناسان به اين باور اند که احيا و بازسازی مجسمه های بزرګ باميان انچنانچه تعدادی مي اند يشند از اولويت های جدي در بازسازی کلتوری افغانستان شمرده نميشود . به عقيده اين ګروهی از دانشمندان موانع زياد وعينی برای حصول به اين ارمان وجود دارد، که هرګز نه ميتوان انرا ناديده ګرفت . انها موانع دراين راستارا چنين برميشمارند : اول موانع علمی و ميتوديک ؛ دوم موانع مالی و اداری ؛ سوم موانع قراردای و اصول بين المللی ؛ که اينک به توضيح فشرده هريکی از اين موانع ميپردازم :
اول : موانع علمی و ميتوديک : مجسمه های باميان از همه اولتر اثار تاريخي و باستانی بوده که بحث پيرامون انرا نيز از ديدګاه باستانشناسی بايد ادامه داد . با نظر داشت اين اصل بنيادی لاجرم بايد به اصول و موازين باستانشناسی مراجعه نمود تا اين معضل را به حل منطقي رسانيد . سوالی مطرح ميګردد که باستانشناسی برای چنين پروبلمها راه حل دارد يا خير ؟ جواب نثيت است ، اری ؛ باستتانشناسی به مثابه دسپلين علمی اصول وموازينی دارند که در محدوده ان ميتوان بر معضلات چون باز سازی مجسمه های بزرګ باميان فايق ايم. برای تفهيم اين مطلب به اختصار لازم مسائل اتی را مينګارم :
_ باستانشناسان برای دو هدف اثار تاريخي و باستانی را بازسازی و اعمار مجددمينمايند : يک ؛ باز سازی تيوريکی ( برای تحقيق و پژوهش ) . دوبازسازی طبيعی ( برای اکسپو ونمايش )؛ در باز سازی تيوريکی اثار ، هدف احيا و زنده کردن انعده از خصايص و مميزات اثرتحت تحقيق است که در بدو پيدايش ، صاحب ان بوده است ؛ به ګفته ديتز : هر اثر تاريخی وباستانی در حقيقت فوسيل ايده و طرفکر ، توليد کننده ويا سازنده انست ؛ برای چنين تحقيق از ميتود های مانند باز سازی ترسيمی ؛ باز سازی ګرافيکی ؛ باز سازی عددی وغيره که هريک ان روش های جداګانه و مختص به خود را دارا بوده است ،به کار ګرفته ميشود که تفصيل ان در اين مختصر جای ندارد .
_ باز سازی طبيعی اثر برای هدف دومی ( اکسپو ونمايش ) صورت ميګيرد . اين شيوه از بازسازی نيز اصول وموازين مشخص داشته که بدون مراعات ان نميتوان به هدف نايل شد . در اين روش از همه اولتر به موجوديت پنجاه فيصد بقايايی اثر تحت بازسازي ، توجه مبذول ميګردد . در حاليکه در باسازی تيوريک اين اصل مد نظر نميباشد . در باز سازی طبيعی مرمت کار مقيد به تهيه ان مواد است که اثر تحت بازسازی از ان ساخته شده بود . .علاوه بران مهمترين و پر مخاطره ترين کار در بازسازی طبيعی اجرای وظائف محوله به متخصيص يا متخصيصين بشمار ميرود. در اين باز سازی نياز به ګماشتن چنان متخصيص است که در همه ابعاد اثر تحت مرمت کاری ، کاملا واقف بوده ، به جهات سلوکی ؛ سياقی و عملی ان اثر شناخت لازم وکامل داشته باشد .
بانظر داشت مطالب فوق ميتوان ګفت که : نياز مبرم برای بازسازی دو مجسمه بزرګ باميان بنابر اصول باستانشناسی وجود ندارد . اګر کاری دراين راستا صورت ګيرد ، موافق با اصول باستانشناسی نخواهد بود . نخست از اين جهت که ، بازسازی تيوريک برای تحقيق زيادتر پيرامون ان مجسمه ها نياز به ترميم طبيعی ندارد ،در صورت نياز به تحقيق تيوريک ( البته با نظر داشت تحقيقات قبلی تيوريکی نياز به تحقيق زيادتر ديده نميشود ) ميتوان از روشهای معمول ان ( ګرافيکی ، عددی و ترسيمی ) استفاده کرد . قابل ياد اوری است که ما اکنون عکس های ويديويی و تصاوير کمپيوتری ان مجسمه هارا در ختيار داريم ، که ميتوان در اين ګونه تحقيق از ان استفاده کرد . و اګر هدف از بازسازی طبيعی اين مجسمه ها باشد ، درانصورت مشکلات فراوان از نګاه اصول و موازين باستانشناسی در اين مسير وجود داشته ، که نميتوان انرا ناديده ګرفت . به ګونه مثال ؛ متاسفانه ما اکنون کمتر از پنجاه فيصد بقايايی ان مجسمه هارا دراختيار داريم ، که اولين مانع اصولی برای بازسازی طبيعی مجسمه ها ی متذکره بحساب می ايد . در رابطه با تهيه مواد بازسازی بايد ګفت ، باوصف انکه در قسمت تهيه مواد مشکل جدی بنظر نه ميرسد چون مجسمه های باميان د قلب کوه اعمار شده بود ، و اکنون ميتوان بيشتر مواد مورد نياز به باز سازی را از همان کوه اکمال کرد ، اما سخره های کوه به تنهايې نميتواند همه مواد طرف نياز به باز سازی را مرفوع نمايد ، علاوه بران به مواد ډيکور محيط و ډيزاين جلوه نيز ضرورت است که تهيه ان به سان قبلی دشوار بوده است . مسله توظيف متخصيصين و ماهرين برای انجام مطمئين کارجدا دشوارتر ازان بنظر ميرسد، خاصتا در اين شرايط که بدون همکاری و سهم فعال متخصيصين رشته های ګوناګون مانند تيولوژيست بودائی ؛ متخصيص باستانشناسی در هنر ګندهارا يی و ساسانی ؛ مورخ ورزيده عصر مدنيت های اوليه افغانستان ، مجسمه ساز ماهر ، زبر دست و وارد بر مشخصات مجسمه سازی قرون اول ميلادی در افغانستان ؛ اتنوګرافر وارد بر رمز ها و نشانه های کلتوری انزمان ؛ ناظر مدبرو فرمانده معتقيد به ائين بودائی ؛ و از اين قبيل دهها متخصيص وماهر ، برای انجام اين امر اماده بايد داشت . و درغير ان ، نميتوان حاصل مثبت را بدست اورد .
دوم موانع مالی و اداری : درافغانستان بعد از 25 سال جنګهای تحميلی ، تازه به بازسازی واعمار توجه شده است ، باوصف انکه تاهوز اعمار مجدد چنانچه بايد وشايد ، اغاز نشده است فقط از تخريب پی درپی و سيستماتيک افغانستان که بصورت اګاهانه و غير اګاهانه انجام ميګرديد ، اکنون به همکاری جها نيان خاصتا ايالات متحده امريکا متوقف ګردانيده شده است ،اين توقف را به پال نيک ګرفته و انرا اغاز بازسازی ميپذيريم . در اين چنين حالت که کشور ما هنوز نيازمنديهای جديتر برای لا اقل زنده ماندن دارد ، مسلما از لحاظ باز سازی پروژه های ارمانی وبلندپروازانه جای نخواهيم داشت ، و بخصوص که اين خواست ها ی ارمانی د بلند بالا از کمک های وعده شده برای اشد ترين نيازمندی به مردم اين کشور ، در دست اجرا قرار ګيرد ، مسلما منطقی را در پی نخواهد داشت . از نشرات و خبرها ی مربوط به اين قضيه چنين بر مي ايد که لا اقل برای اجرای پروژه مذکور چهل تا پنجاه مليون دالر امريکايې ضرورت است ، و بعضي از انجويوها در سدد اينست که مبلغ متذکره را از کمکها و قرضه هاې وعده داده شده برای اشد ترين نيازمندی به اين کشور ، منفصل نموده و به تطبيق پروژه مدنظر انها انتقال دهند . اين شيوه کار نتنها مارا به راه مناسب نخواهند کشاند بل به يک بيراهی مشابه به نابودی پيش خواهيم رفت.
مشکلات اداری يکی از پروبلمهای بنيادی ديګر در اين راستا بشمار ميرود . افغانستان تاهنوز به سيستم تفنګسالاری دست باګريبان است ؛ عده زياد امور بازسازی و اعمار مجدد به وسيله انجويوها اجرا شده ويا درحال اجرا قرار دارد ؛ اداره مرکزی تطبيق اوامر خويش را بر ولايات از طريق التجا و مراجعت به قوماندانان ساحوی ، جسجو نموده ، وانعده از فرامين و اوامر که به حيثيت و وقار قوماندان برميخورند يا مطرح نه ميکند واګر مطرح هم ګردد ، جامه عملی نمييابند . با نظر داشت رای موافق و مساعد مردم وباشنده ګان باميان برای باسازی مجسمه ها ی متذکره ، نميتوان ذهنيت متنفذين وقوماندانان اطراف و اکناف ان ولايت را ناديده ګرفت . از يکطرف عدم توانمندی دولت مرکزی و از جانب ديګر تسلط ذهنيت طالبی قوماندانان مسلح و حاکم بر ولايات کشور ، زمينه تطبيق پروژه های کلتوری و فرهنګی در کشور خاصتا انعده از پروژه ها که خلاف ذهنيت طالبی بوده است ، وجود نخواهد داشت . به اين ترتيب مسا يل مالی واداري نيز برای تطبيق پروژه بازسازی مجسمه های بزرګ باميان مساعد نبوده و حتی ناممکن بظر ميرسد .
سوم : موانع قراردادی و اصول بين المللی : درجهان کنونی ائين وکيش بودائی ازجمله اديان بزرګ شمرده ميشود . اين ائېن پيروان زياد در سراسر جهان داشته و در عدای ازکشور ها به عنوان نافذترين دين ان جوامع پذيرفته شده ودر بعضی از کشورها به مثابه دين قانونی مراعات و احترام ګذاشته ميشود . در صورت اعمار و احيای مجدد اين مجسمه ها لاجرم بايد به سنن وعقايد پيروان ائين بودائی توجه نمود ؛ مشکل اين عمل منوط به ان نيست که فقط بايد توجه کرد بلکه بايد ايديه های انهارا درنظرګرفت و انرا جامه عمل پوشانيد ، در حاليکه توافق سنن واداب اين ائين در ميان پيروان ان در کشور های مختلف ګوناکون بوده ، که مسلما از لحاظ عقيدتی به تلفيق عقايد همه پيروان اين ائين موفق نخواهيم بود ، فلهذا بازسازی اين مجسمه بدون درنظرداشت اين مهم بزرګ تکميل ګرديده نميتواند . که اين خود موانع قرار دادۍ بين دول جهان بحساب ميرود .
عامل بنيادی ديګر که ميتوان مانع جديتر از همه موانع ياد کرد ، همانا فيصله سال 1961 ميلادی يونسکو در ويا نا است که کاپی کردن ويا از نو ساختن اثر تاريخی و باستانی را منع قرار داده است . يکی از اهداف اين فيصله جلوګيری از ترويج تقلب در اثار ارزشمند بشری در ساحات کلتوری وتاريخی بوده است . در پان بايد به ګونه نتيجه خاطرنشان ساخت که : هدف اساسی حفظ ميراثهای کلتوری در حقيقت ، انست که در وقت معين حادثه مشحص را بيان وتوضيح نمايند . احداث مجسمه های بزرګ باميان ، بيان رازهای ګوناګون زمان خويش را در درونش داشت ، و اکنون که متاسفانه ازبين برده شده است ، خود يک حادثه المناک را بيان مينمايد . به اين ګونه که : اعمار و ابقای ان مجسمه ها زمان شګوفائی و تنوير ذهنی نشان ميدهد و تخريب ان زمان عقب ګرائی و تاريک فکری را به نمايش ميګذارد .

وسلام باعر حرمت

ماخذ :
1 __ باوري , رسول.موزيم شناسی وسيرموزيمها درافغانستان ( کابل : سپک ) 1375 .
2 __ ځدراڼ ، الفشاه . مبادی بشرشناسی . ( کابل : پوهنتون کابل ) 1365 .
3 __ وينوګرادف ، الکسی . بازسازی اثار باستانی . ( کابل : پوهنتون کابل ) 1365 .
4 __ Deetz . J. Invitation to archaeology. New York 1969.
5 __ Dupree .Nancy. An Historical guide to Afghanistan. (Kabul : Afghan tourist organization). 1977.
6 __ Dupree. L. Afghanistan Princeton. (Princeton university) . 1973.

 

مکثی بر نظريات پيرامون   

بېرته شاته

Webmaster[at]Salaamtolana.orgDesign by: Benawa Network Copyright © SalaamTolana.org 2006